رقم قتل ما به دست حبیب
چون مخالف نداشت شد تصویب
خامشی به ز مجلسی که در آن
نیست یک تن سخنشناس و لبیب
خویشتن را میان خیل خران
خر نسازد به حکم عقل، ادیب
گورخر را چه حاجت بیطار
بدوی را چه انتظار طبیب
دهر چون نانجیبپرور شد
گو بمیرند مردمان نجیب
بلبل از بیم جان شود پنهان
چون به بستان کشد غراب نعیب
از در احتیاج مردم بود
آنچه دادند عاقلان ترتیب
هیچ اصلی به دهر ثابت نیست
خواه اصلی بعید و خواه قریب
جای دیگر عجیب ننماید
آنچه اینجا به چشم تو ست عجیب
خوار گردد به نزد یار، بهار
چون بریار شد عزیز، رقیب
چه توان کرد چون نشد معتاد
بینی خنفسا به نکهت طیب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تجمعنا بمعنی وافترقنا
برسم الاسم توقیف عجیب
فمعنانا بلا رسم ولکن
اسامینا لمعنا نارقیب
فمافیجمعنا «الا» الاصطلام
[...]
مشفق عمرها حسین طبیب
در همه فعلها بدیع و غریب
چون شود کشف سر عالم غیب
زود معنی نهندت اندرجیب
جهد کردم که در چنین ترکیب
باشد آرایشی ز نقش غریب
مالک الملک قادر بیعیب
صانع عالم شهادت و غیب
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.