دریغا که بگذشت عهد جوانی
درآمد ز در پیری و ناتوانی
جوانی به راه وطن دادم از کف
دریغا وطنرفتو طیشد جوانی
وگر بازگردد وطن بار دیگر
نیارد جوانی به ما ارمغانی
دو ده ساله بودم که آشفت ایران
برآمد ز ری بانگ عالی و دانی
به مشروطه بر پیشوایان شیعه
بدادند فتوی و گشتند بانی
دو سال دگر انقلابی بپا شد
که شه عهد بشکست در ملکرانی
سپس فتنه نو شد به هنگام شوستر
کجا بد تزار اندر آن فتنهبانی
سه سال دگر جنگ بینالملل زد
شرار از اقاصی جهان تا ادانی
ببود آن محن تا به شش سال قائم
جهان گشته ویران و مخلوق فانی
تبه گشت آداب و گم شد فضایل
کهن شد اصول و نگون شد مبانی
غمی گشت ایران که دشمن درآمد
ز هر سو درین کشور باستانی
بپا خاست ستار و گردش جوانان
ز ارانی و آذر آبادگانی
به ستارخان حملهور شد شه، اما
بر او چیره شد جیش ستارخانی
بهم یار گشتند مردان کشور
خراسانی وگیلی و اصفهانی
ز ناگه به هرسو غریوی برآمد
ز نیریزی و لاری و بهبهانی
دو لشگر ز رشت و سپاهان برآمد
به تنبیه شه کرده با هم تبانی
برآن پیشوا یپرم و نصر دولت
بر این پیشوا دودهٔ ایلخانی
دلیران و آزادمردان گیتی
زگرجی و ارانی و ایروانی
شده همعنان با جوانان ایران
همهدستشسته ز جان و جوانی
پیدفع اینهر دو لشگر برون شد
ز ری لشگر شاه خونریز جانی
بریگاد قزاق خونخوار کرده
به سرباز سیلاخوری همعنانی
ز خون وطندوستان مست یکسر
چو میخواره از بادهٔ ارغوانی
به بادامک اندر فتادند برهم
ز خون، دشت در گشته حمراءقانی
یکی جسته رزم از پی سود کشور
دگر جسته رزم از پی بیستگانی
یکی را به سر کبر و دل پر معونت
یکی را بهسر عشق و دل بر معانی
یکی در ره منفعت گشته کشته
دگر در ره مملکت گشته فانی
یکی را به کف ساز و برگی مکمل
ز خمپاره و توپ و دیگر مبانی
ولی این دگر را نه برگ و نه سازی
جز امید اصلاح و دیگر امانی
یکی دور زد بخشی از جیش ملی
کش آمد به کف شهر از آن قهرمانی
تهی کرد قزاق ازین دور، میدان
که آمد به سر دورش از ناتوانی
ببستند سنگر به هرکوی و برزن
دم توپشان کرده آتشفشانی
ز سنگر گذر کرد تیر مجاهد
چو تیر تهمتن ز درع کشانی
به پیرامن مجلس و مسجد آنگه
مصافیقوی رفت چونان که دانی
ری آمد به چنگ دلیران کجا بود
از آزاد مردانشان پشتبانی
وزانپسبهمجلس نشستند و آمد
ز مردم بر ایشان درود وتهانی
چو شه دید ازینگونه نکبت روان شد
به زرگنده از قصر صاحبقرانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر حسرت میخورد که دوران جوانیاش سپری شده و به جای آن پیری و ناتوانی وارد زندگیاش شده است. او از جوانی که در راه وطنش مبارزه کرده، یاد میکند و بیان میکند که با گذشت زمان، وطنش دچار آشفتگی و بحران شده است. شاعر به حوادث تاریخی ایران اشاره دارد، از جمله مشروطهخواهی و جنگها که بر کشور تأثیرات منفی گذاشتهاند و باعث از بین رفتن فضایل و اصول گذشته شدهاند.
او از قیامهای مختلف، مانند قیام ستارخان و تحرک جوانان در جهت دفاع از وطن صحبت میکند و به مقاومت مردم در برابر ظلم و فساد اشاره میکند. در نهایت، او توصیف میکند که چگونه جوانان و دلیران در برابر دشمنان ایستادگی کردند و تلاش کردند تا کمکی به بهبود اوضاع کشور کنند. در مقابل این قهرمانیها، بدبختی و نکبت ناشی از حکومت ستمگرانه را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: متأسفانه روزهای جوانی سپری شد و اکنون در آستانه پیری و ناتوانی قرار دارم.
هوش مصنوعی: جوانیام را در راه وطن صرف کردم، افسوس که وطن از دست رفت و جوانیام نیز سپری شد.
هوش مصنوعی: اگر به وطن برگردیم، دیگر جوانی به ما چیزی نخواهد بخشید.
هوش مصنوعی: وقتی تنها دو سال داشتم، صدای بلند و به هم ریختگی اوضاع ایران شروع شد.
هوش مصنوعی: به رهبران شیعه درباره مشروطه حکمی صادر کردند و آنها را پایهگذاران این حرکت قرار دادند.
هوش مصنوعی: دو سال بعد، تحولی به وجود آمد که پیمانها را در سرزمینها شکست.
هوش مصنوعی: سپس در زمان شوستر، فتنهای جدید به وجود آمد، کجا بود تزار که در آن زمان در مدیریت این آشوب نبود؟
هوش مصنوعی: سه سال دیگر درگیریهای جهانی ادامه داشت و شعلههای آن از دورترین نقاط جهان تا نزدیکترین جاها را دربر میگرفت.
هوش مصنوعی: به مدت شش سال، این مشکلات ادامه خواهد داشت و جهان به هم ریخته و موجودات آن نیز زوال یافتهاند.
هوش مصنوعی: آداب و ویژگیهای خوب از بین رفته و ارزشهای قدیمی ناپدید شدهاند؛ اصول و پایههای مهم دچار تغییر و تخریب شدهاند.
هوش مصنوعی: ایران دچار غم و اندوهی شده است زیرا دشمنان از هر طرف به این سرزمین باستانی حمله کردهاند.
هوش مصنوعی: ستار به پا خواست و جوانان از اران و آذربادگان به حرکت درآمدند.
هوش مصنوعی: شه به ستارخان حمله کرد، اما جیش ستارخان بر او پیروز شد.
هوش مصنوعی: مردان از خراسان، گیلان و اصفهان با هم دوست و همراه شدند.
هوش مصنوعی: ناگهان صدای بلندی از طرف نیریز، لار و بهبهان به گوش رسید.
هوش مصنوعی: دو گروه از رشت و سپاهان به پا خاستند تا شهری را تنبیه کنند و با هم عصر کنند.
هوش مصنوعی: بر رهبر بزرگوار پیروز و غلبه بر او، افتخار و نصرت خاندان ایلخانی.
هوش مصنوعی: دلیران و آزادگان جهان شامل افرادی مانند گرگین، ارانی و ایروانی هستند.
هوش مصنوعی: همه جوانان ایران به یکدیگر پیوستهاند و از جان و جوانی خود دست کشیدهاند.
هوش مصنوعی: بامداد، سپاه شاه خونریز برای مقابله با دو لشگر به میدان آمد و از شهر ری خارج شد.
هوش مصنوعی: نیروهای قزاق با خشونت و شدت عمل، سربازان سیلاخوری را به وحشت انداختهاند.
هوش مصنوعی: از خون وطندوستان، فردی به شدت مست و سرمست شده است، همانند کسی که از شراب ارغوانی به شدت نشئه باشد.
هوش مصنوعی: در دشت، گلهای وحشی به رنگ قرمز درآمدند و به نظر میرسد درختان بادامک به خاطر خون ریختهشده در آنجا به هم برخورد کردهاند و وضعیت نامناسبی را نشان میدهند.
هوش مصنوعی: یکی برای به دست آوردن سود و ثروت، تلاش میکند و دیگری برای دفاع و نگهداری از سرزمین خود به جنگ میرود.
هوش مصنوعی: یک نفر به خاطر خودبزرگبینی و حس superiority ذهنش پر از داراییها و مهر و محبت است، اما نفر دیگر به خاطر عشق و احساساتش، دلش غرق در معانی عمیق و مفاهیم معنوی است.
هوش مصنوعی: یک نفر برای دستیابی به سود و منفعتی کشته شده است، در حالی که دیگری به خاطر وطن و سرزمین خود جان خود را فدای کرده است.
هوش مصنوعی: شخصی را دارم که به خوبی مینوازد و آهنگی کامل و زیبا را با ساز خود میسازد، در حالی که او در جنگ و تیرگیها و مشکلاتی که مانند خمپاره و توپ است، میزند.
هوش مصنوعی: ولی این شخص دیگر نه درختی دارد که برگ بدهد و نه سازی برای نواختن، جز اینکه به امید اصلاح و بهبودی استوار باشد.
هوش مصنوعی: یک نفر به شکل ناجوانمردانهای به کسی دیگر آسیب رسانده و به خاطر این عملش، در شهر به عنوان قهرمان شناخته شده است.
هوش مصنوعی: قزاق از سر دور و دوری، در نتیجه ناتوانی، میدان را خالی کرده است.
هوش مصنوعی: در هر گوشه و کناری، سنگرهایی قرار دادهاند و در کنار آنها، توپهایی وجود دارد که همچون آتشفشانی آمادهی شلیکند.
هوش مصنوعی: تیر مجاهد از سنگری عبور کرد مانند تیر تهمتن که از زره دلیران بیرون میآید.
هوش مصنوعی: به دور مجلس و مسجد، آنگاه او به شیوهای قدرتمند و با وقار حرکت کرد، مانند آنچه که میدانی.
هوش مصنوعی: ری به دست دلیران افتاد و در آنجا دیگر خبری از حمایت آزادگان نبود.
هوش مصنوعی: بعد از آن، به مجلس رفتند و مردم به آنها سلام و تبریک گفتند.
هوش مصنوعی: وقتی پادشاه از این نوع بدبختی مطلع شد، با ناراحتی و ناامیدی به سمت زرگنده (محل خاصی) رفت و قصر فرمانروایی خود را ترک کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی را چو من دوستگان می چه باید؟
که دل شاد دارد بهر دوستگانی
نه جز عیب چیزیست کان تو نداری
نه جز غیب چیزیست کان تو ندانی
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زر نام ملک بر نبشته
دگر آهن آب دادهٔ یمانی
که را بویهٔ وصلت ملک خیزد
[...]
از او بوی دزدیده کافور و عنبر
وز او گونه برده عقیق یمانی
بماند گل سرخ همواره تازه
اگر قطره ای زو به گل بر چکانی
عقیقی شرابی که در آبگینه
[...]
شه مشرق و شاه زابلستانی
خداوند اقران و صاحبقرانی
بدولت یمینی بملت امینی
مر این هر دو را اصل یمن و امانی
تو محمود نامی و محمود کاری
[...]
یکی گوهری چون گل بوستانی
نه زر وبه دیدار چون زرکانی
به کوه اندرون مانده دیرگاهی
به سنگ اندرون زاده باستانی
گهی لعل چون باده ارغوانی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.