فغان ز جغد جنگ و مرغوای او
که تا ابد بریده باد نای او
بریده باد نای او و تا ابد
گسسته و شکسته پر و پای او
ز من بریده یار آشنای من
کزو بریده باد آشنای او
چه باشد از بلای جنگ صعبتر
که کس امان نیابد از بلای او
شراب او ز خون مرد رنجبر
وز استخوان کارگر غذای او
همیزند صلای مرگ نیست کس
که جان برد ز صدمت صلای او
همیدهد ندای خوف و میرسد
به هر دلی مهابت ندای او
همی تند چو دیوپای در جهان
به هر طرف کشیده تارهای او
چو خیل مور، گرد پاره شکر
فتد به جان آدمی عنای او
به هر زمین که باد جنگ بر وزد
به حلقهاگره شود هوای او
در آن زمان که نای حرب دردمد
زمانه بینوا شود ز نای او
به گوشها خروش تندر اوفتد
ز بانگ توپ و غرش و هرای او
جهان شود چو آسیا و دم به دم
به خون تازه گردد آسیای او
رونده تانک، همچو کوه آتشین
هزار گوش کر کند صدای او
همی خزد چو اژدها و درچکد
به هر دلی شرنگ جانگزای او
چو پر بگسترد عقاب آهنین
شکار اوست شهر و روستای او
هزار بیضه هر دمی فرو هلد
اجل دوان چو جوجه از قفای او
کلنگ سان دژ پرنده بنگری
به هندسی صفوف خوشنمای او
چو پاره پاره ابرکافکند همی
تگرگ مرگ، ابر مرگزای او
به هرکرانه دستگاهی آتشین
جحیمی آفریده در فضای او
ز دود و آتش و حریق و زلزله
ز اشک وآه و بانگ های های او
به رزمگه «خدای جنگ» بگذرد
چو چشم شیر، لعلگون قبای او
امل، جهان ز قعقع سلاح وی
اجل، دوان به سایهٔ لوای او
نهان بگرد، مغفر و کلاه وی
به خون کشیده موزه و ردای او
به هر زمین که بگذرد بگسترد
نهیب مرگ و درد، ویل و وای او
دو چشم و گوش دهرْ کور و کر شود
چو برشود نفیر کرنای او
جهانخوران گنجبر به جنگ بر
مسلطند و رنج و ابتلای او
بقای غول جنگ هست درد ما
فنای جنگبارگان دوای او
زغول جنگ وجنگبارگی بتر
سرشت جنگباره و بقای او
الا حذر ز جنگ و جنگبارگی
که آهریمن است مقتدای او
نبینی آنکه ساختند از اتم
تمامتر سلیحی اذکیای او؟
نهیبش ار به کوه خاره بگذرد
شود دوپاره کوه از التقای او
تف سموم او به دشت و در کند
ز جانور تفیده تا گیای او
شود چو شهر لوط، شهره بقعتی
کز این سلاح داده شد جزای او
نماند ایچ جانور به جای بر
نه کاخ و کوخ و مردم و سرای او
به ژاپن اندرون یکی دو بمب از آن
فتاد و گشت باژگون بنای او
تو گفتی آنکه دوزخ اندرو دهان
گشاد و دم برون زد اژدهای او
سپس بهدم فروکشید سر بسر
ز خلق و وحش و طیر و چارپای او
شد آدمی بسان مرغ بابزن
فرسپ خانه گشت گردنای او
بود یقین که زی خراب ره برد
کسی که شد غراب رهنمای او
به خاک مشرق از چه رو زنند ره
جهانخوران غرب و اولیای او
گرفتم آنکه دیگ شد گشادهسر
کجاست شرم گربه و حیای او
کسی که در دلش به جز هوای زر
نیافریده بویهای خدای او
رفاه و ایمنی طمع مدار هان
ز کشوری که گشت مبتلای او
به خویشتن هوان و خواری افکند
کسی که در دل افکند هوای او
نهند منت نداده بر سرت
وگر دهند چیست ماجرای او
بنان ارزنت بساز و کن حذر
ز گندم و جو و مس و طلای او
بسان کَه که سوی کَهرُبا رود
رود زر تو سوی کیمیای او
نه دوستیش خواهم و نه دشمنی
نه ترسم از غرور و کبریای او
همه فریب و حیلتست و رهزنی
مخور فریب جاه و اعتلای او
غنای اوست اشک چشم رنجبر
مبین به چشم ساده در غنای او
عطاش را نخواهم و لقاش را
که شومتر لقایش از عطای او
لقای او پلید چون عطای وی
عطای وی کریه چون لقای او
*
*
کجاست روزگار صلح و ایمنی
شکفته مرز و باغ دلگشای او
کجاست عهد راستی و مردمی
فروغ عشق و تابش ضیای او
کجاست دور یاری و برابری
حیات جاودانی و صفای او
فنای جنگ خواهم از خدا که شد
بقای خلق بسته در فنای او
زهی کبوتر سپید آشتی
که دل برد سرود جانفزای او
رسید وقت آنکه جغد جنگ را
جدا کنند سر به پیش پای او
*
*
بهار طبع من شگفته شد، چو من
مدیح صلح گفتم و ثنای او
برین چکامه آفرین کند کسی
که پارسی شناسد و بهای او
بدین قصیده برگذشت شعر من
ز بن درید و از اماصحای او
شد اقتدا به اوستاد دامغان
«فغان از این غراب بین و وای او»
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف جنگ و تبعات آن میپردازد و از دردها و رنجهایی که جنگ به انسانها و جهان وارد میکند، سخن میگوید. شاعر با استفاده از استعارهها و تصاویر قوی، به بیان اثرات مخرب جنگ بر زندگی، طبیعت و انسانها میپردازد. او به حقایق تلخ و وحشتناک ناشی از جنگ اشاره میکند و از آرزوی صلح و آشتی صحبت میکند. در پایان، شاعر از جنگ به عنوان یک غول وحشتناک یاد میکند که باید سر او را سالم به پای صلح و آرامش افکند. همچنین شاعر بر این نکته تاکید دارد که تنها با وجود صلح و محبت میتوان به زندگی سالم و امن دست یافت.
هوش مصنوعی: ای کاش فریاد و نالهٔ جغد جنگ و صدای آن، تا همیشه و forever خاموش بماند.
هوش مصنوعی: نای او قطع شده و هیچگاه ترمیم نمیشود و پر و پای او همیشه آسیبدیده و نابود است.
هوش مصنوعی: دوست من که از من فاصله گرفته، اکنون دیگر با کسی که از او جدا شده نیز پیوندی ندارد.
هوش مصنوعی: هیچ بلا و مصیبت دیگری دشوارتر از بلا و سختی جنگ وجود ندارد، چرا که هیچکس نمیتواند از آن نجات یابد.
هوش مصنوعی: شراب او از خون مردی زحمتکش و از استخوان کارگران غذایش تهیه شده است.
هوش مصنوعی: شاید کسی صدای مرگ را بشنود، اما هیچکس نیست که از درد تو جان بگیرد و نفس او را بشنود.
هوش مصنوعی: ندای ترس به آوای واضحی پیچیده است و این صدا به هر دلی نفوذ میکند و آن را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: او همچون دیوی تندرو در جهان، تارهای افکار و تاثیراتش را به هر سو گسترش میدهد.
هوش مصنوعی: وقتی گروهی از مورها به دور تکهای شکر جمع میشوند، نشاندهندهی محبت و لطفی است که به جان انسان میافزاید.
هوش مصنوعی: هر جا که طوفان جنگی بر افراز، بر روی زمین، به سختی و به شدت هوای آن سرزمین دگرگون میشود.
هوش مصنوعی: در آن هنگام که صدای جنگ به گوش نمیرسد و زندگی بیصدا و بیحس میشود، صدای او در دل زمانه طنینانداز میشود.
هوش مصنوعی: صدای تندر و رعد به گوشها میرسد از نوا و صداهای توپ و غرش و هیاهوی او.
هوش مصنوعی: جهان به مانند آسیاب میشود و هر لحظه با خون تازه پر میشود.
هوش مصنوعی: حرکت تانک مانند کوهی از آتش است که صدای مهیبش گوشها را کر میکند.
هوش مصنوعی: او مانند اژدهایی حرکت میکند و زهر خود را در دلهای مردم میریزد.
هوش مصنوعی: وقتی که عقاب بزرگ و قوی بالهایش را باز میکند، نشانهای است از اینکه او به شکار میرود و شکار او تمام مناطق و روستاها را در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: هر لحظه هزاران فرصتی که به دست میآوریم، به سرعت از ما دور میشوند، مانند جوجهای که به دنبال مرغ از لانه میدود.
هوش مصنوعی: اگر به شکل منظم و زیبا صفوف پرندگان در دژ را نگاه کنی، مانند کلنگ سان، تو را مجذوب خواهد کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که ابرهای تیره و پارهپاره به آسمان گسترده میشود، باران تگرگ میبارد و این تگرگ نشانی از مرگ است؛ ای ابر، تو هم مرگ را به همراه داری.
هوش مصنوعی: در هر سو، موجودی سوزان و جهنمی ایجاد شده که در دل فضا جا گرفته است.
هوش مصنوعی: بیت به توصیف و بیان احساسات شدید و درد ناشی از حوادث طبیعی و مصیبتها میپردازد. در این جمله، دودی که از آتش برمیخیزد و صدای زلزله و همچنین اشکها و نالههای ناشی از این وقایع، همه نشاندهندهٔ شدت و عمق اندوه و پریشانی هستند. این اشکال مختلف آسیب و رنج انسانی به تصویر کشیده میشود و نشاندهندهٔ اثرات و تبعات جبرانناپذیر این بلایا بر زندگی افراد است.
هوش مصنوعی: چشمهای شیر مانند، با رنگ سرخ، از کنار میدان جنگ «خدای جنگ» میگذرد.
هوش مصنوعی: امید، دنیای حاکم بر سلاح اوست و مرگ در حال دویدن به زیر سایهٔ پرچم اوست.
هوش مصنوعی: به آرامی و با دقت بگرد، زیرا کلاه و زره او به خون آغشته شده و لباسش نیز آلوده است.
هوش مصنوعی: در هر جایی که مرگ و درد حضور پیدا کند، غم و اندوه در آنجا گسترش مییابد و انسان را دچار مصیبت میکند.
هوش مصنوعی: دو چشم و گوش این دنیا نابینا و ناشنوا میشوند وقتی صدای آن کرنا (شیپور) به گوش برسد.
هوش مصنوعی: دنیاپرستان بر گنجهای بسیار به تسلط رسیدهاند و در عین حال، با رنج و مشکلاتی دست و پنجه نرم میکنند.
هوش مصنوعی: وجود غول جنگ، مشکل ماست؛ از بین رفتن جنگجویان، درمان این مشکل است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر کسی از ابتدا در محیطی پر از جنگ و مشکلات بزرگ شده باشد، به طور طبیعی درونش به سمت درگیری و جنگجویی تمایل بیشتری پیدا میکند و این ویژگیها به نوعی سرنوشت او میشود.
هوش مصنوعی: به خودت هشدار بده از جنگ و درگیری، زیرا که اهریمن پیشوای اوست.
هوش مصنوعی: آیا نمیبینی که از ذرات ریزترین و کوچکتر از اتم، سلاحی بسیار تند و قوی ساختهاند؟
هوش مصنوعی: اگر فریاد او به کوه برخورد کند، کوه به دو نیم میشود از برخورد او.
هوش مصنوعی: بخارهای سوزان او به دشت و صحرا میوزد و جانوران را از آن آسیب میبیند تا گیاهان نیز تحت تأثیر قرار بگیرند.
هوش مصنوعی: وقتی که سرزمین تو به عذاب دچار شود، مانند سرزمین لوط میشود و سزا و مکافات این سلاح (جنگ و درگیری) تنها به تو میرسد.
هوش مصنوعی: دیگر هیچ موجودی بر جای نمیماند، نه کاخی باقی میماند و نه کلبهای، و نه مردمی و نه خانهای از او.
هوش مصنوعی: در ژاپن، دو بمب انتحاری افتاد و باعث ویرانی و خرابی شدید این کشور شد.
هوش مصنوعی: تو گفتی که آن کس که در دوزخ است، دهانش باز است و اژدها از او بیرون آمده.
هوش مصنوعی: سپس دمی آرام گرفت و همهی جانوران، پرندگان و چهارپایان دور و بر او ساکت شدند.
هوش مصنوعی: انسان به مانند پرندهای شده است که در قفس میماند و این وضعیت او را به خانهنشینی و بندگی میکشاند.
هوش مصنوعی: کسی که در راه خرابی قدم گذاشته، واضح است که به سمت نابودی میرود و سرنوشتش به دست یک راهنمای نادان خواهد بود.
هوش مصنوعی: چرا جهانخواران و رهبران آنها به سوی شرق میروند؟
هوش مصنوعی: من به دنبال کسی هستم که در زمان خودش از بیپروا بودن و بیشرمی اجتناب کند، مانند گربهای که با وجود تواناییاش برای شکار، همیشه ملاحظهکار و با حیا است.
هوش مصنوعی: کسی که فقط به فکر ثروت و پول است، خدای او همان زر و زیور است.
هوش مصنوعی: به راحتی و امنیت طمع نکن، ای بنده، از کشوری که گرفتار مشکلات است.
هوش مصنوعی: کسی که در دلش آرزوی دیگری را دارد و به آن فکر میکند، خود را به ذلت و پستی میاندازد.
هوش مصنوعی: اگر بر سرت منت نگذارند و چیزی به تو ندهند، پس دلیل این موضوع چیست؟
هوش مصنوعی: دست خود را با هنر و زیبایی بیارای و از چیزهایی مانند گندم، جو، مس و طلا که ممکن است به ضررت تمام شوند، دوری کن.
هوش مصنوعی: مانند اینکه کلید برای رسیدن به طلا به سوی کهربا میرود، تو نیز باید به سمت او که همان کیمیا است، بروی.
هوش مصنوعی: من نه به دوستی او نیاز دارم و نه به دشمنیاش، و از بزرگی و خودبزرگبینیاش هم نمیترسم.
هوش مصنوعی: فریب و نیرنگ همه جا وجود دارد، پس از فریب جذابیت و پیشرفت او دوری کن.
هوش مصنوعی: اشکهای چشم کسی که دچار رنج و سختی است، نشاندهندهی غنای درونی و ارزشهای عمیق اوست. با این حال، کسی که سادهدل است نمیتواند این غنا را مشاهده کند.
هوش مصنوعی: من عطای او را نمیخواهم و دیدار او را، چون دیدار او از عطایش زیباتر است.
هوش مصنوعی: دیدار او ناپاک است، همانطور که بخشش او زشت و ناپسند است.
هوش مصنوعی: این یک لحظه جذاب و خاص است که در آن احساسات و تصورات قوی به تصویر کشیده میشوند. این لحظه به مانند یک تصویر زنده، دنیای درونی انسان را به نمایش گذاشته و نشاندهندهٔ ارتباط عمیق بین فرد و محیط اطرافش است.
هوش مصنوعی: کجا هستند زمانهای آرامش و امنیت که در آن، مرزها و باغهای زیبا شکوفا باشند و دلها شاداب شوند؟
هوش مصنوعی: کجا رفته عهد صداقت و مردانگی؟ کجاست نور عشق و تابش روشنایی او؟
هوش مصنوعی: کجا رفتهاند دوستان و برابری؟ کجا است زندگی ابدی و پاکی او؟
هوش مصنوعی: من از خدا خواهان نابودی جنگ هستم، چرا که وجود مخلوقات بستگی به فنا و زوال او دارد.
هوش مصنوعی: کبوتری سفید رنگ در آشتی و صلح به پرواز درآمده است و با صدای دلنشینش دلها را میرباید.
هوش مصنوعی: زمان آن فرارسیده است که جغد، نماد تاریکی و جنگ، سر خود را به خاک مقابل او بسپارد و از آسیب و دلهره رهایی یابد.
هوش مصنوعی: شما به طور مداوم و با دقت به یادگیری و به روزرسانی اطلاعات خود ادامه میدهید و همیشه آمادهاید تا به چالشها پاسخ دهید.
هوش مصنوعی: بهار روحم شکوفا شد، وقتی که درباره صلح صحبت کردم و از آن تعریف کردم.
هوش مصنوعی: کسی که به زبان فارسی آشنا باشد و ارزش آن را بداند، بر این شعر ستایش خواهد کرد.
هوش مصنوعی: شعر من با این قصیده به یک سطح جدیدی رسیده است و از همه محدودیتها و موانع گذشتهاش عبور کرده است.
هوش مصنوعی: در اینجا به شخصی اشاره میشود که به استاد خود در دامغان اقتدا کرده و از وضعیت فعلی ابراز نگرانی و افسوس میکند. او به نوعی به رنج و مشکلاتی که ممکن است بر او و دیگران تحمیل شده، اشاره میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فغان ازین غراب بین و وای او
که در نوا فکندمان نوای او
غراب بین نیست جز پیمبری
که مستجاب زود شد دعای او
غراب بین نایزن شدهست و من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.