گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
ملک‌الشعرا بهار

غم زمانه به سختی گرفته دامانم

ز بی‌ وفایی این بخت سست پیمانم

ببسته بود به من بخت‌، این چنین میثاق

که من بخوابم و اوخود بود نگهبانم

کنون بخفته مرا بخت و من چو مشتاقان

نشسته بر سر او لای لای می‌خوانم

چو بخت‌ شوم مرا چرخ‌ بیند اندر خواب

به روی غم غم دیگر نهد فراوانم

ایا سپهر طرب کاه غم‌فزای آخر

ازین باده با شکنج غم مرنجانم

کنون به مشت توام من ولیک در مشتت

مقاومت را سرسخت‌تر ز سندانم

به باغ نظم کنون همچو عندلیبم من

صریر کلک بود دلنواز دستانم

بلی چو نقد هنر هست مایهٔ دستم

از آن‌ جهت بود اینسان کساد دکانم

به دور دهر بخوشیده کشت امیدم

به کلک و خامه بود گرچه ابر نیسانم

به روزگار بخشکیده خود لب ذوقم

اگرچه هست کنون طبع‌، بحر عمانم

اگر به کلک من اندر نه ابر نیسانست

به‌ صفحه پس ز چه رو در و گوهر افشانم

وگر به طبع من اندر نه بحر عمانست

ز بهر چیست سخن همچو در غلطانم

 
 
 
مسعود سعد سلمان

هر آن جواهر کز روزگار بستانم

چرا دهم به خس و خار ار نه بستانم

به دست چپ بدهم آن گهر که در یک سال

بهای صد گهر از دست راست بستانم

چو تیر هر جا ناخوانده گر همی نروم

[...]

سوزنی سمرقندی

ز هر بدی که تو دانی هزار چندانم

مرا نداند از آن گونه کس که من دانم

به آشکار بدم در نهان ز بد بترم

خدای داند و من ز آشکار و پنهانم

تن من است چو سلطان معصیت‌فرمای

[...]

کمال‌الدین اسماعیل

بعهدهای گذشته امین من آن بود

که شعر خوانم بر آنکه سیم بستانم

بقحط‌سالی افتادم از هنرمندان

که گر بیان کنم آنرا بشرح نتوانم

اگر بیابم آنرا که شعر دریابد

[...]

مولانا

خوشی خوشی تو ولی من هزار چندانم

به خواب دوش که را دیده‌ام نمی‌دانم

ز خوشدلی و طرب در جهان نمی‌گنجم

ولی ز چشم جهان همچو روح پنهانم

درخت اگر نبدی پا به گل مرا جستی

[...]

سعدی

یکی یهود و مسلمان نزاع می‌کردند

چنان که خنده گرفت از حدیث ایشانم

به طیره گفت مسلمان: گر این قبالهٔ من

درست نیست خدایا یهود میرانم

یهود گفت: به تورات می‌خورم سوگند!

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه