عهد جوانی گذشت، در غم بود و نبود
نوبت پیری رسید، صد غم دیگر فزود
کارکنان سپهر، بر سر دعوی شدند
آنچه بدادند دیر، باز گرفتند زود
حاصل ما از جهان نیست به جز درد و غم
هیچ ندانم چراست این همه رشک حسود
نیست عجب گر شدیم شهره به زرق و ریا
پردهٔ تزویر ما، سد سکندر نبود
نام جنون را به خود داد بهائی قرار
نیست به جز راه عشق، زیر سپهر کبود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
پردهٔ نو ساخت عشق، زخمهٔ نو در فزود
کرد به من آنچه خواست، برد ز من آنچه بود
لشکر عشق تو باز بر دل من ران گشاد
گر همه در خون کشد، پشت نباید نمود
دل ز کفم شد دریغ سود ندارد کنون
[...]
روبهکی دنبه برد شیر مگر خفته بود
جان نبرد خود ز شیر روبه کور و کبود
قاصد ره داد شیر ور نه کی باور کند
این چه که روباه لنگ دنبه ز شیری ربود
گوید گرگی بخورد یوسف یعقوب را
[...]
عشق بر آتش بسوخت دفتر بود و نبود
اما آبت فتح قریب سر حقایق گشود
ایکه زحی میرسی حالت لیلا چه بود
در حق مجنون چه گفت از که سخن میشنود
بود کرا عزتی پیش سگان درش
در زوفا پاسبان بر رخ که میگشود
در خم چوگان زلف داشت سری یا نداشت
[...]
ز شبنم سبزه زار چو عود برخاست دود
بجو بیاران شد آب آتش ذات الوقود
رفت گل و سرورا لطف خدود و قدود
رو به فلک شد فراز سوی سمک شد فرود
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.