گنجور

 
باباطاهر

یکی برزیگرک نالان درین دشت

به خون دیدگان آلاله می‌کشت

همی‌کشت و همی‌گفت ای دریغا

بباید کشت و هشت و رفت ازین دشت

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode