فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.
مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «باشد که ز اندیشه و تدبیر درست» مصرع اول یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ت» است.
حرف آخر قافیه
رباعی شماره ۱: گر با توام از تو جان دهم آدم را
رباعی شماره ۲: اندوه تو دلشاد کند هر جان را
رباعی شماره ۳: دل سیر نشد از کم و از بیش تو را
رباعی شماره ۴: در کار کش این عقل به کار آمده را
رباعی شماره ۵: بی آن که به کس رسید زوری از ما
رباعی شماره ۶: ای دل تو ز هیچ خلق یاری مطلب
رباعی شماره ۷: آبی که به روزگار بندد کیمخت
رباعی شماره ۸: گر بر فلکی به خاک باز آرندت
رباعی شماره ۹: باشد که ز اندیشه و تدبیر درست
رباعی شماره ۱۰: تا گوهر جان در صدف تن پیوست
رباعی شماره ۱۱: ترس اجل و بیم فنا، هستی توست
رباعی شماره ۱۲: وی جمله خلق را ز بالا و ز پست
رباعی شماره ۱۳: معلوم نمیشود چنین از سر دست
رباعی شماره ۱۴: با یار بگفتم به زبانی که مراست
رباعی شماره ۱۵: ترکیب عناصر ار نگشتی کم و کاست
رباعی شماره ۱۶: در عین علی، هو العلی الاعلی ست
رباعی شماره ۱۷: هر نقش که بر تخته هستی پیداست
رباعی شماره ۱۸: در کار جهان، بیع و شری بر هیچ است
رباعی شماره ۱۹: افضل دیدی که هر چه دیدی هیچ است
رباعی شماره ۲۰: آن کیست که آگاه ز حسن و خرد است
رباعی شماره ۲۱: با یک سر موی تو اگر پیوند است
رباعی شماره ۲۲: در کوی تو صد هزار صاحب هوس است
رباعی شماره ۲۳: در بادیه عشق دویدن چه خوش است
رباعی شماره ۲۴: سرتاسر آفاق جهان از گل ماست
رباعی شماره ۲۵: هر کار که هست در جهان، پیشه ماست
رباعی شماره ۲۶: اول ز مکونات، عقل و جان است
رباعی شماره ۲۷: تا گردش گردون فلک تابان است
رباعی شماره ۲۸: من آن گهرم که عقل کل کان من است
رباعی شماره ۲۹: چرخ فلکی خرقه نه توی من است
رباعی شماره ۳۰: هرگز بت من روی به کس ننموده است
رباعی شماره ۳۱: هر نفس که او درد ز درمان دانست
رباعی شماره ۳۲: بر سیر اگر نهاده ای دل، ای دوست
رباعی شماره ۳۳: سمع و بصر و زبان و دستم، همه اوست
رباعی شماره ۳۴: راه ازل و ابد، زبان و سر توست
رباعی شماره ۳۵: گر تخم برومند نشد، کشته توست
رباعی شماره ۳۶: در هر برزن که بنگرم آشوبی ست
رباعی شماره ۳۷: چندین غم مال و حسرت دنیا چیست
رباعی شماره ۳۸: من من نی ام، آن کس که منم، گوی که کیست؟
رباعی شماره ۳۹: گفتم که مگر تخم هوس کاشتنی ست
رباعی شماره ۴۰: عشق تو ز هر بی خبری خالی نیست
رباعی شماره ۴۱: احداث زمانه را چو پایانی نیست
رباعی شماره ۴۲: آن کس که درون سینه را دل پنداشت
رباعی شماره ۴۳: ای در طلب آن که لقا خواهی یافت
رباعی شماره ۴۴: راهی ست دراز و دور، می باید رفت
رباعی شماره ۴۵: آرام منا! کجاست آرامگهت
رباعی شماره ۴۶: بر خود چه نهی رنج در این جای سپنج
رباعی شماره ۴۷: هستی تو سزای این و صد چندین رنج
رباعی شماره ۴۸: ای کرده فریبنده جهانت گستاخ
رباعی شماره ۴۹: عمر تو اگر فزون شود از پانصد
رباعی شماره ۵۰: چون درد توام در این دل ریش افتاد
رباعی شماره ۵۱: دل نعره زنان ملک جهان می طلبد
رباعی شماره ۵۲: غم با لطف تو شادمانی گردد
رباعی شماره ۵۳: عشق تو مرا زنده جاویدان کرد
رباعی شماره ۵۴: در عشق تو جان بوالهوس می میرد
رباعی شماره ۵۵: یاد تو کنم دلم چنان برخیزد
رباعی شماره ۵۶: چندان برو این ره که دویی برخیزد
رباعی شماره ۵۷: دنیا مطلب تا همه دین ات باشد
رباعی شماره ۵۸: از شبنم عشق خاک آدم گل شد
رباعی شماره ۵۹: تا داروی او درد مرا درمان شد
رباعی شماره ۶۰: صاحب نظران که آینه یکدگرند
رباعی شماره ۶۱: مردان رهت که سر معنی دانند
رباعی شماره ۶۲: مردان رهت واقف اسرار تواند
رباعی شماره ۶۳: آنان که ز معبود خبر یافته اند
رباعی شماره ۶۴: در مصطبه عمر ز بدنامی چند؟
رباعی شماره ۶۵: تا حا و دو میم و دال نامت کردند
رباعی شماره ۶۶: آن ها که زمین زیز قدم ها فرسودند
رباعی شماره ۶۷: ناکرده دمی آن چه تو را فرمودند
رباعی شماره ۶۸: آنان که مقیم حضرت جانان اند
رباعی شماره ۶۹: برخیز که عاشقان به شب راز کنند
رباعی شماره ۷۰: هفتاد و دو فرقه در رهت میپویند
رباعی شماره ۷۱: از هستی خود چو بی خبر خواهم بود
رباعی شماره ۷۲: ای ذات تو در دو کون مقصود وجود
رباعی شماره ۷۳: عشق از ازل است و تا ابد خواهد بود
رباعی شماره ۷۴: تا روی زمین و آسمان خواهد بود
رباعی شماره ۷۵: گر ملک تو مصر و شام و چین خواهد بود
رباعی شماره ۷۶: سرگشته تو عقل بسی خواهد بود
رباعی شماره ۷۷: کوتاه کنم قصه که بس مشکل بود
رباعی شماره ۷۸: ای خواجه اگر کار به کامت نبود
رباعی شماره ۷۹: درویش کسی بود که نامش نبود
رباعی شماره ۸۰: هر دیده که او عطای حق دیده بود
رباعی شماره ۸۱: ای ذات منزهت مبرا ز وجود
رباعی شماره ۸۲: ای ذات تو سر دفتر اسرار وجود
رباعی شماره ۸۳: هر گه که دلم با غمت انباز شود
رباعی شماره ۸۴: تا دل ز علایق جهان حر نشود
رباعی شماره ۸۵: از رفته قلم هیچ دگرگون نشود
رباعی شماره ۸۶: رو دیده بدوز تا دلت دیده شود
رباعی شماره ۸۷: میزن نفسی، کاین دم از او میزاید
رباعی شماره ۸۸: سیر آمده ای ز خویشتن می باید
رباعی شماره ۸۹: رو خانه برو، که شاه ناگاه آید
رباعی شماره ۹۰: ای از همه آزرده، بی آزار گذر
رباعی شماره ۹۱: یا رب ز کرم بر من دل ریش نگر
رباعی شماره ۹۲: ای از تو فتاده عالمی در شر و شور
رباعی شماره ۹۳: زنهار در آن کوش که در زیر سپهر
رباعی شماره ۹۴: عمر از پی افزون زر کاسته گیر
رباعی شماره ۹۵: دانی که چرا زنند این طبلک باز؟
رباعی شماره ۹۶: در هستی کون خویش، مردم ز آغاز
رباعی شماره ۹۷: تاریک شد از هجر دل افروزم، روز
رباعی شماره ۹۸: ای خواجه تو خود چه دیدهای؟ باش هنوز
رباعی شماره ۹۹: تا کی باشی ز عافیت در پرهیز
رباعی شماره ۱۰۰: بیرون ز چهار عنصر و پنج حواس
رباعی شماره ۱۰۱: تا چند روی از پی تقلید و قیاس
رباعی شماره ۱۰۲: در خرقه چه پیچی، ار نه ای شاه شناس
رباعی شماره ۱۰۳: ز افسانه گری ای دل دانش نشناس
رباعی شماره ۱۰۴: هان ای دل بد زهره ز شمشیر مترس
رباعی شماره ۱۰۵: بالا مطلب ز هیچ کس بیش مباش
رباعی شماره ۱۰۶: واپس منگر دمی و در پیش مباش
رباعی شماره ۱۰۷: ای دل چو طربناک نهای، شادان باش
رباعی شماره ۱۰۸: کو دل که بداند نفسی اسرارش
رباعی شماره ۱۰۹: غم چند خوری ز کار نا آمده پیش
رباعی شماره ۱۱۰: زین تابش آفتاب و تاریکی میغ
رباعی شماره ۱۱۱: جان می بردم به سوی آن عالم پاک
رباعی شماره ۱۱۲: گر فضل کنی ندارم از عالم باک
رباعی شماره ۱۱۳: روزی که برند این تن پر آز را به خاک
رباعی شماره ۱۱۴: ای از تو همیشه کار پندار به برگ
رباعی شماره ۱۱۵: ای عمر عزیز داده بر باد از جهل
رباعی شماره ۱۱۶: دری که من از میان جان یافتهام
رباعی شماره ۱۱۷: معشوقه عیان بود، نمی دانستم
رباعی شماره ۱۱۸: از نه پدر و چهار مادر زادم
رباعی شماره ۱۱۹: من مهر تو در میان جان ننهادم
رباعی شماره ۱۲۰: در جستن جام جم جهان پیمودم
رباعی شماره ۱۲۱: آزردن خلق کافری پندارم
رباعی شماره ۱۲۲: تا ظن نبری کز آن جهان می ترسم
رباعی شماره ۱۲۳: از عشق تو بهره نیست جز سرزنشم
رباعی شماره ۱۲۴: از هر چه در این ملک نیام کم، بیشم
رباعی شماره ۱۲۵: من با تو نظر از سر هستی نکنم
رباعی شماره ۱۲۶: از روی تو شاد شد دل غمگینم
رباعی شماره ۱۲۷: دنیا چو رباط و ما در او مهمانیم
رباعی شماره ۱۲۸: با یاد جلال در بیابان رفتیم
رباعی شماره ۱۲۹: زان پیش که ما طفیل آدم بودیم
رباعی شماره ۱۳۰: یا رب چو بخوانی ام، اطعنا گویم
رباعی شماره ۱۳۱: تخمی است خرد، که جان از او رست و روان
رباعی شماره ۱۳۲: حیوان ز نبات است و نبات از ارکان
رباعی شماره ۱۳۳: جایی که مقام نیستات، مرحله دان
رباعی شماره ۱۳۴: از فضل چه حاصل است جز جان خوردن
رباعی شماره ۱۳۵: یا رب چه خوش است بی دهان خندیدن
رباعی شماره ۱۳۶: یک سو پسرت نشسته و یک سو زن
رباعی شماره ۱۳۷: در ظلم به قول هیچ کس کار مکن
رباعی شماره ۱۳۸: اندر ره حق تصرف آغاز مکن
رباعی شماره ۱۳۹: با خلق به خلق زندگانی می کن
رباعی شماره ۱۴۰: گویند کز این جهان مگر شادم من
رباعی شماره ۱۴۱: بر سیر اگر نهاده ای دل اکنون
رباعی شماره ۱۴۲: دل مغز حقیقت است و تن پوست، ببین
رباعی شماره ۱۴۳: دشت از مجنون که لاله میروید از او
رباعی شماره ۱۴۴: ای تاج لعمرک ز شرف بر سر تو
رباعی شماره ۱۴۵: گر خلوت و عزلت است سرمایه تو
رباعی شماره ۱۴۶: افضل تو به هر حالی مغرور مشو
رباعی شماره ۱۴۷: ای دل ز غم جهان که گفتت خون شو
رباعی شماره ۱۴۸: افضل در دل می زنی، آخر دل کو؟
رباعی شماره ۱۴۹: دنیا به مراد رانده گیر، آخر چه؟
رباعی شماره ۱۵۰: ای پای شرف بر سر افلاک زده
رباعی شماره ۱۵۱: ای دل به چه غم خوردنت آمد پیشه
رباعی شماره ۱۵۲: گر مغز همه بینی و گر پوست همه
رباعی شماره ۱۵۳: ای لطف تو در کمال بالای همه
رباعی شماره ۱۵۴: مستم به خرابات، ولی از می نه
رباعی شماره ۱۵۵: رندی باید، ز شهر خود تاختهای
رباعی شماره ۱۵۶: این نیست جهان جان که پنداشتهای
رباعی شماره ۱۵۷: گر دریابی که از کجا آمدهای
رباعی شماره ۱۵۸: ای عین بقاء در چه بقایی که نهای؟
رباعی شماره ۱۵۹: ای آن که شب و روز خدا می طلبی
رباعی شماره ۱۶۰: ای صوفی صافی که خدا میطلبی
رباعی شماره ۱۶۱: دعوی به سر زبان خود وابستی
رباعی شماره ۱۶۲: از معدن خویش اگر جدا افتادی
رباعی شماره ۱۶۳: مردی باید، بلند همت مردی
رباعی شماره ۱۶۴: گر حاکم صد شهر و ولایت گردی
رباعی شماره ۱۶۵: چند از پی اسباب و تنعم گردی؟
رباعی شماره ۱۶۶: گر در نظر خویش حقیری، مردی
رباعی شماره ۱۶۷: یک ذره ز فقر اگر به صحرا بودی
رباعی شماره ۱۶۸: در آینه جمال حق کن نظری
رباعی شماره ۱۶۹: در جستن جام جم ز کوته نظری
رباعی شماره ۱۷۰: گر تو به خود و حال خود در نگری
رباعی شماره ۱۷۱: یا رب ز قضا بر حذرم میداری
رباعی شماره ۱۷۲: گیرم که سلیمان نبی را پسری
رباعی شماره ۱۷۳: با داده قناعت کن و با داد بزی
رباعی شماره ۱۷۴: از باد اگر سبق بری در تیزی
رباعی شماره ۱۷۵: از کبر مدار هیج در سر هوسی
رباعی شماره ۱۷۶: تا ره نبری به هیچ منزل نرسی
رباعی شماره ۱۷۷: بی مرگ به عمر جاودانی نرسی
رباعی شماره ۱۷۸: در راه طلب اگر تو نیکو باشی
رباعی شماره ۱۷۹: ای دل، ز شراب جهل، مستی تا کی؟
رباعی شماره ۱۸۰: ای تو به مجردی نرفته گامی
رباعی شماره ۱۸۱: رفتم به سر تربت محمود غنی
رباعی شماره ۱۸۲: ای آن که خلاصه چهار ارکانی
رباعی شماره ۱۸۳: ای ناطق اگر به مرکز جسمانی
رباعی شماره ۱۸۴: ای نفس گذشت عمر در حیرانی
رباعی شماره ۱۸۵: گر با تو فلک بدی سگالد، چه کنی؟
رباعی شماره ۱۸۶: ای دل ز غبار تن اگر پاک شوی
رباعی شماره ۱۸۷: تا خاص خدای را تو از جان نشوی
رباعی شماره ۱۸۸: ای لطف تو دستگیر هر خود رایی
رباعی شماره ۱۸۹: تا دیده دل ز دیدهها نگشایی
رباعی شماره ۱۹۰: زنهار در این راه مجازی نائی
رباعی شماره ۱۹۱: یا رب چو بر آرنده حاجات تویی
رباعی شماره ۱۹۲: ای نسخه نامه الهی که تویی *(منتسب به چند نفر)