آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴۵ آن کس که براز عشق شد محرم من اکنون خواهم شبی شود همدم من تا من غم او بشنوم و او غم من من ماتم او گیرم و، او ماتم من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به عشق و نزدیکی عاطفی اشاره میکند و آرزوی همدمی با معشوق را دارد. او میخواهد که در شبنشینی مشترک، همدیگر را در غم و اندوههایشان شریک کنند و ماتم یکدیگر را بپذیرند. این بیانگر عاطفی عمیق و وابستگی عاطفی به محبوب است.
هوش مصنوعی: کسی که به عشق من وارد شده است، اکنون میخواهم شبها همراه و یار من باشد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که من از غم او باخبر هستم و او هم از غم من، من در سوگ او هستم و او نیز در سوگ من.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رفتی و به یک بارگرفتی کم من
کشته شدم و نداشتی ماتم من
داغ تو بسوخت این دل پر غم من
ای داغ تو گرم سرد کردی دم من
دوش آمد و گفت: ای شب و روزت غمِ من
هرگز نشوی تا تو توئی همدمِ من
من خورشیدم تو سایهای بر سرِخاک
تا محو نگردی نشوی محرَمِ من
ای شادی آن عهد که بودت غم من
بودی شب و روز مونس و همدم من
در خاطر من نبدکه ناگاه چنین
تو کم ز منی گیری .و گیری کم من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.