گنجور

 
آذر بیگدلی

بفرمان دارای ایران که بودش

بکف تیغ رستم، بسر تاج خسرو

کردم رسم، سلطان جمشید پایه؛

کریم اسم، خاقان خورشید پرتو

شه زند، کز نام او زنده ماند؛

جهان کو بداد و دهش کرد مملو

کنون بندد اندر میان رشته ی در

کسی کو نبودش بکف خوشه جو

یکی مسجد آراست از لطف ایزد

به شیراز کافگند بر نه فلک ضو

چه مسجد، که سودی، گر امروز بودی؛

بخاکش لب جم، رخ کی، سرزو

مگو هست زینگونه مسجد بگیتی

وگر دیگری گویدت هست، مشنو

پی ضبط تاریخ آن سال فرخ

فتادند دانشوران در تک و دو

رقم کرد کلک گهر سلک آذر:

«بشیراز وا شد در کعبهٔ نو»