جانم، از جانان حکایت میکند
عندلیب از گل روایت میکند
بینوا، افتاده از گلشن جدا
«از جداییها شکایت میکند»
خسروی از بخت برخوردار باد
کاو رعیت را رعایت میکند
میکشد هجرم، ولی گر قاصدی
از حما آید، حمایت میکند
آنکه میرنجد ز من، گاهی که غیر
پیش او از من سعایت میکند
عاقبت دردی کزو در دل مراست
در دل او هم سرایت میکند
از تغافل کشتن آذر خطاست
خندهای او را کفایت میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بشنو این نی چون شکایت میکند
از جداییها حکایت میکند
همین شعر » بیت ۲
بینوا، افتاده از گلشن جدا
«از جداییها شکایت میکند»
خنده از لطفت حکایت میکند
ناله از قهرت شکایت میکند
این دو پیغام مخالف در جهان
از یکی دلبر روایت میکند
غافلی را لطف بفریبد چنان
[...]
جان از آن لبها حکایت میکند
طوطی از شکر روایت میکند
هرکه میگوید حدیث سلسبیل
زان لب نوشین کنایت میکند
از رقیبان میکند پهلو تهی
[...]
نی به ما ذکر بدایت می کند
زآن لب مِیگون حکایت می کند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.