روزی نگهی افتاد، بر روی کسی ما را؛
ز آن روز نشد مایل دل سوی کسی ما را
گویند که: فردا شب باشد شب عید، اما
امشب بگمان افگند، ابروی کسی ما را!
دانی که چه می بینم از دیدن غیر آنجا
جز کوی خود ار بینی در کوی کسی ما را
ترسم بزبان آید، بیخود گله یی از تو؛
در مجلس خود منشان، پهلوی کسی ما را!
تا باغ همی رفتم، هر روز ببوی گل
گم شد در باغ امروز، از بوی کسی ما را!
خوش آنکه از آن چوگان، بینند که در میدان؛
هر سو شده سر غلطان، چون گوی کسی ما را
چون صید حرم بودم، آزاد زهر قیدی؛
دردام کشید آذر گیسوی کسی ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.