بیم و امید در دل اهل جهان پر است
هرجا که رنگ و بو ست بهار و خزان پر است
دندان ما ز خوردن نعمت تمام ریخت
ما را همان ز شکوهٔ روزی دهان پر است
از چشم کور قطرهٔ اشکی است بیشمار
گر ذرهای است مردمی از آسمان پر است
نان خسان به خشکی منت سرشته است
زان لقمه الحذر که در او استخوان پر است
بلبل گلوی خویش عبث پاره میکند
گوش گل از ترانهٔ آب روان پر است
با خامشان بود در و دیوار همسخن
چون بیزبان شوی همهجا همزبان پر است
از فیض عشق روی زمین گوش تا به گوش
از گفتوگوی صائب آتشزبان پر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون شیشهٔ دل نه از ستم آسمان پر است
مینای ما تهی است دل ما از آن پر است
ای عندلیب باغ محبت گل وفا
کم جو ز گلبنی که بر آن آشیان پر است
خالی است گر خم فلک از بادهٔ نشاط
[...]
از بس دل امشبم ز تو نامهربان پر است
از گریه میکنم تهی و همچنان پر است
رحمی بدامن تهی ام کن، خدای را؛
اکنون که دامنت ز گل ای باغبان پر است!
ای صید کش، تهی شد اگر یک قفس تو را؛
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.