گنجور

 
آذر بیگدلی

بلبل ما را فغان دیگر است

حرف عشق از داستان دیگر است

محملی پیداست از هر سو، ولی

لیلی اندر کاروان دیگر است

من کجا و کعبه و دیر از کجا؟!

قبله ی من آستان دیگر است!

زاهد از افسانه ی رندان مپرس

تو نمی فهمی زبان دیگر است!

کی شود خرم زهر دلبر دلم؟!

این چمن را باغبان دیگر است!

کی بهر سروی نشیند مرغ دل؟!

این تذرو از آشیان دیگر است!

آذر ار صد جان فشاند در رهش

باز در تحصیل جان دیگر است!