جان اسیران سوختی، از کس برآمد دود؟ نه!
خون غریبان ریختی، دستت به خون آلود؟ نه!
هر کس میان گفتگو، شد درد خود را چاره جو؛
منهم غم خود پیش او، میگویم، اما زود، نه!
سهل است، ای نامهربان، با ما نباشی سرگران؛
در دوستی ما زیان، در خصمی ما، سود نه!
گر ریختی ای نازنین، خون مرا از تیغ کین
از دوستان اکنون ببین، یک کس ز تو خشنود نه!
صد جرم از دشمن فزون، دیدی شدت از دل برون
او را که خواهی ریخت خون، جرمیش خواهد بود؟نه!
در حشر، چون خواری کشان، خواهند داد از مهوشان
امروز آذر را نشان، جز چشم خون آلود نه!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج اسیران و غریبان میگوید و تأکید میکند که هر کسی به دنبال چارهای برای درد خود است. او به بیوفایی و بیمهری دیگران اشاره میکند و میگوید در دوستیها چیزی جز زیان نیست و در خصومتها سودی نمیبیند. شاعر از نازنین خود میخواهد که حتی اگر خونش را بریزد، از دوستانش کسی را خوشحال نخواهد کرد. او به شدت احساس میکند که دشمنان بیشتر از دوستان، دلشان از او پر است و در قیامت، خوار و ذلیل خواهند بود، در حالی که امروز جز درد و خونریزی چیزی به یاد نخواهد ماند.
هوش مصنوعی: آیا کسی از درد و رنج جان اسیران فریاد کشید؟ نه! آیا خون بیگناهان را ریختی و دستهات به آن آلوده شد؟ نه!
هوش مصنوعی: هر فردی که در حین صحبت، به دنبال راه حلی برای درد و مشکل خودش باشد، من هم غم و ناراحتیام را به او میگویم، ولی سریعاً این کار را نمیکنم!
هوش مصنوعی: ای نامهربان، با ما که نباشی، کار برایت آسان میشود؛ در دوستیامان به خودت آسیب میزنی و در دشنامگوییامان هیچ نفعی نخواهی برد!
هوش مصنوعی: اگر تو به من آسیب زدی و خونم را بر زمین ریختی، اکنون از دوستانت ببین که هیچکس از تو راضی نیست!
هوش مصنوعی: اگر صد گناه از دشمن بیشتر باشد، آیا با دیدن شدت عمل او، میتوانی او را به خاطر خواهش قلبیات مجازات کنی؟ نه، این بهانهای نخواهد بود!
هوش مصنوعی: در روز قیامت، افرادی که در دنیا به ذلت افتادهاند، نشانههایی از عشق و زیبایی را که امروز تجربه کردهاند، به یاد میآورند. اما چیزی جز چشمان خونآلود و پر از گریه برایشان باقی نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای در غم عشقت مرا اندیشهٔ بهبود نه
کردم زیان در عشق تو صد گنج و دیگر سود نه
گفتی: به دیر و زود من دلشاد گردانم ترا
در مهر کوش، ای با تو من در بند دیر و زود نه
از ما تو دل میخواستی، دل چیست؟ کندر عشق تو
[...]
از خوی تند و سرکشت کس ایمن و خشنود نه
صد بار رنجیدی ز ما ما را گناهی بود؟ نه
عاشق منافق میشود از غمزه غماز تو
صد فتنه انگیزی دمی قصدت زیان و سود نه
حسنت نمکها ریخته عشقت جگرها سوخته
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.