گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
آذر بیگدلی

منت جفا ز وفا برگزیده آمده‌ام!

تو را گمان که وفایت شنیده آمده‌ام؟

مرا چه بیم ز کشتن دهی که من خود را

بر آستانهٔ تو کشته دیده آمده‌ام!

ز دست من چه کشی دامن، این همان دست است

که من ز دامن خوبان کشیده آمده‌ام

درِ قفس به رخ من مبند، آن مرغم

که فصل گل، ز گلستان پریده آمده‌ام!

مرا به گوشهٔ چشمی، نمی نوازی و من

ز جلوه‌گاه غزالان رمیده آمده‌ام

به لب نمی‌رسدت خنده بر من، این ظلم است

که جان ز شوق تو بر لب رسیده آمده‌ام!

مپوش چاک گریبان ز من، که من همه جا

به این امید گریبان دریده آمده‌ام!

شنیده‌ام ز ستم کشته‌ای تو آذر را

ز اضطراب دلم، آرمیده آمده‌ام