یک قطره خون، ز تیغ بتان وام کردهام؛
در سینه جای داده دلش نام کردهام!
رشکم کشد، که میشنوم صبح از رقیب
درد دلی که شب به تو پیغام کردهام
صیاد اگر ز رحم مرا کشته، دور نیست؛
تأثیر نالهای است که در دام کردهام!
تو در کمین صید دل من نشستهای
من در گمان، که بلکه تو را رام کردهام!
روزم سیاهتر شده از رشک غیر و، من
خوشدل که صبح، هجر تو را شام کردهام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آرام دل ز زلف بی آرام کرده ام
وز نام عشق تحفه ایام کرده ام
در دل مرا نماند ز آرام دل نشان
تا خویشتن نشانه این نام کرده ام
از عشق روی او که همه رنگ سیم از اوست
[...]
خود را کباب ازین دل خودکام کردهام
این پارهآتشیست دلش نام کردهام
گر روزگار دشمن من گشته دور نیست
خونها ز رشک در دل ایام کردهام
این دل که در وصال تسلی ازو نبود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.