ای ساربان خدا را، آهسته رو به منزل
کز هر طرف اسیری مانده است پای در گل
جمعی ز وصل سوزند، خلقی ز هجر میرند؛
ای وای اگر زمانی، بیرون روی ز محفل
با آن لبِ شکرریز، با آن نهال نوخیز؛
تا رفتهای ز گلشن، ای نازنینشمایل
هر غنچه ز اشتیاقت، چشمی است مانده در ره
هر سرو از فراقت، پایی است رفته در گل
خواهد گر آن ستمگر، جان و دلی ز آذر
هم دست شوید از جان هم چشم پوشد از دل!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بفراخت رایت حق، برتافت روی باطل
الب ارسلان ثانی، شاه ارسلان طغرل
پر خار قهر بادا، چشم بدان که الحق
ملکی است بس برونق، شاهی است سخت عادل
هر دم عقاب فتنه، در خون خود بغلتد
[...]
ای در محیط عشقت، سر کشته نقطۀ دل
وی از جمال رویت، خوش گشته مرکز گل
زلف تو بر بنا گوش، ثعبان و دست موسی
خال تو بر نخدان ، هاروت و چاه بابل
دو رسته درّ دندان، چون از رخت بتابد
[...]
ای لعل آبدارت آتش فکنده در مل
بر باد داده حسنت چون خاک خرمن گل
هم خط مشکبارت اثبات دور کرده
هم زلف تو دلایل آورده بر تسلسل
خطیست گرد لعلت یا طوطی شکر چین
[...]
زنجیر بند زلفت زد حلقه بر در دل
خیل خیال ماهت در دیده ساخت منزل
ای گل ز حسن رویت گشته خجل به صد رو
وی غنچه بر دهانت عاشق شده به صد دل
زلف و خط تو با هم هندوستان وطوطی
[...]
تا چند حال ما را آشفته داری ای دل
از زلف خوبرویان در بند و در سلاسل
تا چند باشم از غم شوریده حال و بی دل
تا چند باشی ای جان از حال بنده غافل
دل را ز دست دادم بی فکر الله الله
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.