گنجور

 
آیتی بیرجندی

در کفر من ای شیخ مده بیهده فتوا

در عشق نداریم ز تکفیر تو پروا

در عشق نهادم چو قدم، پیر طریقت

از کعبه کشانید مرا جانب رضوا

جز مهر و وفا نیست در این راه عبادت

جز صدق و صفا نیست در این مرحله تقوا

از سیر و پیاز و عدس و ترّه گذشتیم

المنت لله علی المن و سلوا

آن کس که چشیده است ز سلوای مواهب

شسته است دگر دست و دهان پاک ز حلوا

هر لطف که داری صنما با دگران بخش

جز روی تو ما هیچ نداریم تمنا

در کعبهٔ دل عشق رخت آمد و بشکست

هر جا صنمی بود بر این کاخ معلّا

بر روی چو مینوی تو یک دانهٔ خال است

بیرون کشد از باغ بهشت، آدم و حوا

بخشندهٔ روح است و شفای دل بیمار

خوانندش از این رو به جهان خال مسیحا

ای آیت حق، آیتی از لطف تو دارد

این طبع روان لطف سخن، منطق گویا

 
 
 
زبان با ترانه
عنصری

از دولت عشق است به من بر دو موکل

هر دو متقاضی به دو معنی نه به همتا

این وصف دلارام تقاضا کند از من

وان باز کند مدح جهاندار تقاضا

ناصرخسرو

ای قبهٔ گردندهٔ بی‌روزن خضرا

با قامت فرتوتی و با قوت برنا

فرزند توایم ای فلک، ای مادر بدمهر

ای مادر ما چونکه همی کین کشی از ما؟

فرزند تو این تیره تن خامش خاکی است

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ناصرخسرو
قطران تبریزی

خواهند ز فریاد یکی رسته ز فریاد

واسلام ز زنهار یکی یافته زنهار کذا

مسعود سعد سلمان

تا از بر من دور شد آن لعبت زیبا

از هجر نیم یک شب و یک روز شکیبا

بس شب که به یک جای نشستیم و همه شب

زو لطف و لطف بود وز من ناله و نینا

ای آن که تو را زهره و مه نیست همانند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیر معزی

با نصرت و فتح و ظفر و دولت والا

بنگر علم شاه جهان بر سر بالا

لشکر شده آسوده و تِرمَذ شده ایمن

نصرت شده پیوسته و دولت شده والا

فتح آمده و تهنیت آورده جهان را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه