آیتی بیرجندی » گزیدهٔ اشعار » شمارهٔ ۷

در کفر من ای شیخ مده بیهده فتوا

در عشق نداریم ز تکفیر تو پروا

در عشق نهادم چو قدم، پیر طریقت

از کعبه کشانید مرا جانب رضوا

جز مهر و وفا نیست در این راه عبادت

جز صدق و صفا نیست در این مرحله تقوا

از سیر و پیاز و عدس و ترّه گذشتیم

المنت لله علی المن و سلوا

آن کس که چشیده است ز سلوای مواهب

شسته است دگر دست و دهان پاک ز حلوا

هر لطف که داری صنما با دگران بخش

جز روی تو ما هیچ نداریم تمنا

در کعبهٔ دل عشق رخت آمد و بشکست

هر جا صنمی بود بر این کاخ معلّا

بر روی چو مینوی تو یک دانهٔ خال است

بیرون کشد از باغ بهشت، آدم و حوا

بخشندهٔ روح است و شفای دل بیمار

خوانندش از این رو به جهان خال مسیحا

ای آیت حق، آیتی از لطف تو دارد

این طبع روان لطف سخن، منطق گویا