گنجور

 
عطار

خاتمۀ کتاب: سخن گر برتر از عرش مجیدست

(۱) حکایت آن مرد که بر مکتب گذر کرد: بزرگی بر یکی مکتب گذر کرد

(۲) گفتار مرد خدای پرست: چنین گفتست روزی حق پرستی

(۳) حکایت آن مرد که از اویس سؤال کرد: بپرسید از اویس آن پاک جانی

(۴) حکایت وفات اسکندر رومی: چو اسکندر ز دنیا رفت بیرون

(۵) حکایت مرد خاک بیز: چنین گفت آن یکی با خاک بیزی

(۶) حکایت ایوب پیغامبر: بزرگی گفت ایوب پیمبر

(۷) حکایت اعرابی در حضرت نبوت: یکی اعرابی آمد پیش مهتر

(۸) حکایت آن زن در حضرت رسالت: پیمبر گفت بس مفسد زنی بود

(۹) حکایت شبلی با ابلیس در عرفات: مگر شبلی امام عالم‌افروز

(۱۰) حکایت بایزید و زنار بستن او: چو در نزع اوفتاد آن پیر بسطام

(۱۱) مناجات ابراهیم ادهم: به پیش کعبه ابراهیم ادهم

(۱۲) حکایت رندی که از دکانی چیزی می‬‌خواست: یکی رندی میان داغ و دردی

(۱۳) حکایت عبدالله بن مسعود با کنیزک: کنیزی داشت عبدالله مسعود

(۱۴) حکایت بشر حافی که نام حق تعالی بمشک بیالود: در اول روز می‌شد بشر حافی