چون کشته شدم هزار باره
بر من به چه میکشی کناره
از کشتن کشتهای چه خیزد
کشته که کشد هزار باره
حاجت نبود به تیغ کشتن
در پیش رخ تو ماهپاره
خود خلق دو کون کشته گردند
هر گه که شوی تو آشکاره
زیرا که ز تیغ غمزهٔ تو
خونی گردد چو لعل خاره
گر بر گیری نقاب از روی
مه شق شود آفتاب پاره
ذرات دو کون دیده گردند
وایند چو ذره در نظاره
از پرتو رویت آخرالامر
هر ذره شود چو صد ستاره
از پرده چو آفتاب رویت
بر مرکب حسن شد سواره
خورشید که شاه پیشگاه است
شد پیش رخ تو پیشکاره
چون شیر عنایتت درآید
هر ذره شوند شیرخواره
طفلان زمانهٔ خرف را
لطف تو بس است گاهواره
کاجزای دو کون را تمام است
لطف تو چو بحر بی کناره
بیچارهٔ خود فرید را خوان
زیرا که ندارد از تو چاره
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان ای کل تا زدم مزن لاف
ای تو بره ریش . . . غراره
در سبلت و ریش خویش بنگر
هست از در عبرت و نظاره
جولاهه کار مانده گوئی
[...]
با این غم و درد بیکناره
داروی فرامشیست چاره
آمد مه و لشکر ستاره
خورشید گریخت یک سواره
آن مه که ز روز و شب برون است
کو چشم که تا کند نظاره
چشمی که مناره را نبیند
[...]
در جلوهٔ من کند نظاره
وز سینه براورد حراره
ای گشته دلم هزار باره
از تیغ غمت هزار پاره
من غرقه میان خون ز گریه
خوش خنده زنان تو از کناره
نزدیک به مردنم ز شوقت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.