ای روی تو شمع پاکبازان
زلف تو کمند سرفرازان
عشاق به روی همچو ماهت
چون صبح بر آفتاب نازان
از شوق رخت چراغ گردون
چون شمع همی رود گدازان
از بهر شکار روی گلگونت
شبرنگ خط تو تیزتازان
زان حلقهٔ دام زاغ زلفت
افتاده به حلق جرهبازان
یک موی ز زلف پیچ پیچت
بشکسته طلسم کارسازان
از زلف مشعبدت چو مهره
در ششدره مانده حلقهبازان
تسبیح رخت کنند دایم
در پردهٔ حسن دلنوازان
وصل تو درون پاک خواهد
پاکی سوی پاک دست یازان
وصلت که زکوة اوست خورشید
هرگز نرسد به بی نمازان
جانی باید ز خویشتن پاک
نه غرق منی چو نو نیازان
گفتی برهانمت ز عطار
شد عمر و دلت نبود یازان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کس چون تو پیام عشقبازان
هرگز نبرد به دلنوازان
تاریخ نویس عشقبازان
شیرین رقم سخن طرازان
فرزین کنِ نقش بی نیازان
شش ضربه دِه تمام بازان
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.