ای عشق تو پیشوای دردم
وی درد تو هر زمان و هر دم
آیینهٔ عارضت سیه شد
کز حد بگذشت آه سردم
یک لحظه بر من آی آخر
تا کی داری ز خویش فردم
تا من خط سبز تو ببینم
تو درنگری به روی زردم
گر کار دلم ز دست بگذشت
تا در خطر هزار دردم
گو بگذر از آنکه شست زلفت
دست آویز است و پایمردم
گفتی بگریز و ترک من گیر
کاورد ز خاکی تو گردم
گویی من مستمند مسکین
خونی کردم که آن نکردم
خونم به مریز از آنکه بس زود
من بی تو بسی به خون بگردم
خونم بخوری و نیست یک شب
تا از تو هزار خون نخوردم
کو سوختهتر کسی ز عطار
یک سوخته نیست هم نبردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای جفت دل من از تو فردم
وی راحت جان ز تو به دردم
تا با دل و جان من تو جفتی
من از دل و جان خویش فردم
رنجی که من از پی تو دیدم
[...]
از حال به حال اگر بگردم
هم بر رق اولین نوردم
دانی کامروز از چه زردم
ای تو همه شب حریف نردم
در نرد دل از تو متهم شد
کو مهره ربود از نبردم
گفتم که دلا بیار مهره
[...]
ای داروی دلپذیر دردم
اقرار به بندگیت کردم
دریاب که عزم کوچ کردم
نزدیک شد آفتاب زردم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.