ای از صفات گشته هویدا همه صفات
ذات خجستهات شده مرآت بهر ذات
نزدیک شد که دعوی پیغمبری کنی
کز خط کتاب داری و از غمزه معجزات
یک بوسهای ز وجه، زکاتم نمیدهی؟
گویا که فرض نیست به شرع شما زکات
نی نی مرا چه حد که چنین آرزو کنم؟
بر چرخ سر زنم که زنم بوسه نقش پات
دیگر برات آتش دوزخ چه حاجتست
ما را همین بس است که مردیم از برات
دایم به رهگذار تو اسرار امیدوار
ای پیک نیک پی بده از محنتم نجات
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به توصیف زیبایی و جذابیت معشوقش میپردازد و از قامت و حرکات او شگفتزده است. او میگوید که زیبایی معشوق به قدری خیرهکننده است که قیامت را به یاد میآورد. شاعر از معشوق میخواهد که به سوی مسجد برود و به زیباییاش ادامه دهد. همچنین او به عبث بودن ندامت و پشیمانی در عشق اشاره میکند و از عشقش به معشوق میگوید که از ابتدا در سرنوشتش رقم خورده است. در نهایت، شاعر از غم و شکستهای خود میگوید که به خاطر عشق او بوده است.
هوش مصنوعی: تو که تمام ویژگیهای با شکوه و نیکویت به وضوح نمایان است، یک آینهای برای نشان دادن ذات پاک و عالیات شدهای.
هوش مصنوعی: به زودی میخواهی ادعای پیامبری کنی، در حالی که فقط خطوط کتاب را میدانی و از زیباییهای معجزات خبری نداری.
هوش مصنوعی: آیا یک بوسه از چهرهام را نمیتوانی بدهی؟ به نظر میرسد که در دین شما زکات لازم نیست.
هوش مصنوعی: من چه اندازه آرزو دارم که به تو برسم! در آرزوی آن هستم که سرم را به آسمان بزنم تا بتوانم بوسهای به نقش پای تو بزنم.
هوش مصنوعی: دیگر نیازی به آتش جهنم برای ما نیست، همین برای ما کافی است که از عذاب تو مردیم.
هوش مصنوعی: همواره به راه تو رازها را با امید بیان کن، ای پیامآور خوشبختی، از مشکلاتم مرا رهایی بخش.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای روز عید خلق وز خلق را نجات
بر تو بخیر باد و سعادت شب برات
باشد بلی بخیر و سعادت برات تو
چون خلق را زعدل تو باشد زغم نجات
در دیده مروت و اندر تن خرد
[...]
جبار عرش و فرش و قدیم صفات و ذات
معبود مملکت ملک کون و کاینات
ذاتی قدیم بوده ولیکن نه از قدم
حیی همیشه زنده ولیکن نه از حیات
بر آسمان چو مشعله از قدرتش نجوم
[...]
هرگز ندید چشم جهان روی مکرمات
کوته نشد ز دامن کس دست حادثات
بر زایران نگشت گشاده در عطا
بر اهل فضل بسته نشد راه نایبات
بی مجد دین صفی سلاطین نجیب ملک
[...]
یک بوسه زان دو شکَرِ شیرین تر از نبات
ارزد به نزد من به همه ملکِ کاینات
خضر از کجا و خطِّ غبار تو از کجا
یک بوسه از لب تو و صد چشمه ی حیات
خواهد که احتراز کند از بلا خرد
[...]
ای دیده در شناختن حال کاینات
باید که باشدت نظری از سر انات
بنیاد کارها همه بر هفت و چار دان
نه از سر تهتک رأی از ره ثبات
زان هفت و زین چهار که مجموع یازده است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.