گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
حکیم سبزواری

دل و جانم فدای حضرت دوست

نی، فدای گدای حضرت دوست

هر دمی صد جهان ز جان خواهم

تا فشانم بپای حضرت دوست

چشم فتّان او بلای دل است

دل فدای بلای حضرت دوست

هست پاداش نیستی هستی

نیست شو در هوای حضرت دوست

گر فنا شد وجود ما گوشو

باد دائم بقای حضرت دوست

از دل و دین و هست و نیست برست

هرکه شد مبتلای حضرت دوست

با سگ کویش آنکه اُنس گرفت

شد سوا از سوای حضرت دوست

هر کرا کُشت خونبهایش شد

ای فدای بهای حضرت دوست

خلد و کوثر بجرعه ای بفروش

غیر مگزین بجای حضرت دوست

دِیر جویان و هم حرم پویان

همه رو در سرای حضرت دوست

جمله زیر لوای رحمت بین

خاصه اهل ولای حضرت دوست

گاه جامم بلب گهی جانم

تا چه باشد رضای حضرت دوست

دم عیسی گرفت باد سحر

از دم جانفزای حضرت دوست

گشت اسرار از سرایت فیض

مرغ دستانسرای حضرت دوست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode