پیوسته مرا ز غم تب و تاب
ای مایهٔ خوشدلی تو دریاب
می دهد که حیات این جهان هست
مانند حباب بر سر آب
پا از سر و سر ز پا ندانم
از دست تو چون کشم می ناب
شب تا به سحر چو چشم انجم
از دیدهٔ ما ربوده ای خواب
ما و تو همیشه سرگرانیم
تو از می ناب و ما ز خوناب
ما زمرهٔ عاشقان نداریم
مرگی بجز از فراق احباب
اَفسُرده دلان خالی از عشق
مَن عاشَ وَ ما عاشِقُ قَد خاب
جسمی نَحِلُ و عظمی اَنحَل
ظَهری قَوس وَ فُودی شاب
لَحمی عَصبی دَمی وَ عِرقی
مِن حَرقَة فِرقَةِ الحمی ذاب
بشگفت بهار و در چنین فصل
اِن تَلَمحَ مَن یَملَح قَد طاب
وقت گُل و توبه از می اسرار
مَن طاب مِن الشّرابِ ما تاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف جلوهگری آفتاب و زیبایی معشوق میپردازد. شاعر از پردهنشینی و حجاب معشوق سخن میگوید که در عین حال که از چشمها پنهان است، زیبایی او آشکار و بینظیر است. او در بزم میخواران میبیند که معشوق هم ساقی و هم شراب است. شعر به مفاهیم عشق، مستی، و ناگفتنیها اشاره دارد و بر این نکته تأکید میکند که وجود معشوق بدیع و پرنور است، در حالی که جهانی که انسانها در آن زندگی میکنند همچون سراب است. شاعر از خداوندی میخواهد که او را با شراب عشق مست کند تا از رازهای ناگفتنی بگوید.
هوش مصنوعی: از غم و اندوه همیشه ناآرام و بیتابم، ای منبع شادی و خوشحالیام، به کمکم بیا.
هوش مصنوعی: زندگی در این دنیا همانند یک حبابی است که بر روی آب تشکیل میشود و زودگذر است.
هوش مصنوعی: نمیدانم که از کجا شروع کنم و چطور به تو نزدیک شوم؛ اما مطمئن هستم که وقتی دست تو را بگیریم، به چیزهای ارزشمند دست خواهیم یافت.
هوش مصنوعی: شب تا سحر، ستارهها از چشمان ما خواب را ربودهاند.
هوش مصنوعی: ما و تو همیشه در حال شادی و خوشحالی هستیم، تو به خاطر شراب ناب و ما به خاطر زهرها و مشکلات زندگی.
هوش مصنوعی: ما در جمع عاشقان، جز جدایی از دوستانمان مرگی نداریم.
هوش مصنوعی: دلهای غمگین و افسرده، از عشق بیبهرهاند. من عاشق شدهام و دیگر عاشق نیستم، به خواب رفتهام.
هوش مصنوعی: بدن من لاغر و ضعیف است، قامت من خمیده و کمرم تاب دارد، و دندانهایم زرد شدهاند.
هوش مصنوعی: تن من از گوشت و خون و عصب تشکیل شده و رگهایم به خاطر داغی و شدت حرارت عشق ذوب شدهاند.
هوش مصنوعی: بهار زیبا و دلپذیر است و در این فصل، اگر کسی را به چشمانش نگاه کنی، متوجه خواهی شد که چقدر جذاب و دلنشین است.
هوش مصنوعی: در زمان شکوفایی و زیبایی، میخواهم از گناه خود توبه کنم، زیرا از شراب لذت نبردم و نتوانستم به حالت خوشی برسم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنجا که دهی ز لطف یک تاب
زر گردد خاک و دُر شود آب
مخدوم بزرگ، صدر منعم
ای پایۀ تو ورای القاب
مظلومم و هیچ یاورم نیست
کار من دلشکسته دریاب
من کد یه کنم به شعر و بخشش
[...]
ما را همه شب نمیبرد خواب
ای خفتهٔ روزگار دریاب
در بادیه تشنگان بمردند
وز حله به کوفه میرود آب
ای سخت کمان سست پیمان
[...]
ای جانِ به لب رسیده بشتاب
خود را و مرا به نقد دریاب
دل رفت و تو نیز بر سر پای
اندیشه نمی کنی در این باب
بر نسیه چه اعتبار زنهار
[...]
گریان به زمین فتاد بی تاب
بر خاک، مراغه کرد چون آب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.