تا شدی آینهٔ مهر رخت سینهٔ ما
میدهد تاب به مهر فلک آیینهٔ ما
راست شد بر قد ما خلعت سلطانی گل
که بود گنج وجود تو بگنجینهٔ ما
گر همه کین رقیبست ز دل برکندیم
کی سزد غیر تو در سینهٔ بی کینهٔ ما
غم عشق تو چو حسنت نپذیرد انجام
آری آغاز ندارد غم دیرینهٔ ما
همه اوصاف ازل شد ز وجودش پیدا
هرکه نوشید از آن بادهٔ دوشنبهٔ ما
دیدهایم این گل و مل بر ورق غنچه و تاک
گشته یکدم همگی شنبه و آدینهٔ ما
غم بیش و کم پیش آمدمان نیست که هست
حاضر الوقت کنون بر حسب دینهٔ ما
بسی اسرار که در خرقهٔ اسرار بود
اللّه اللّه منگر خرقهٔ پشمینهٔ ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.