تا دل اندر نظر آورده نگار عجبی
ز اشک خونین برخم کرده نگار عجبی
کرده از خون شهیدان کف سیمین گلرنگ
بسته تهمت بحنا حیله شعار عجبی
سر سیر چمنم نیست چه در حسن تراست
ز ریاحین و گل و سبزه بهار عجبی
بازوی حسن تو نازم که ز چشم و ابروت
بکمندی عجب افکنده شکار عجبی
گشت بیماری دل به که برآورد آن سرو
از زنخ سیب، ز پستان دو انار عجبی
طعمه لخت دل و جا کنج قفس شربم خون
دارم ازدایرهٔ چرخ مدار عجبی
سخن از دوزخ و فردوس باسرار مگوی
وصل و هجرش بودم جنت و نار عجبی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دلم افتاد به دنبال سوار عجبی
شه سوار عجبی کرده شکار عجبی
برده هوش از سر من زلف پری سیمایی
کرده دیوانه مرا سلسله دار عجبی
پیش هر حلقهٔ آن زلف شمردم غم دل
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.