دانی که چون رسد بجهان نور آفتاب
انعام عام او بجهان همچنان رسد
کان خاک بر سرآرد و بحر آب در دهن
صیت سخای او چو بدریا و کان رسد
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
دانی که چون رسد بجهان نور آفتاب
انعام عام او بجهان همچنان رسد
کان خاک بر سرآرد و بحر آب در دهن
صیت سخای او چو بدریا و کان رسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات به توصیف نور آفتاب و تأثیر آن بر زندگی موجودات میپردازد. او میگوید که مانند نور آفتاب، نعمتهای خداوند نیز به جهان میرسند و همه جا را پر میکنند. همچنین اشاره به زمین و دریا دارد و به سخاوت خداوند و برکتهایی که به ما میدهد، تاکید میکند.
هوش مصنوعی: میدانید که وقتی نور آفتاب به جهان میتابد، برکات و نعمتهای او به تمامی عالم نیز میرسد.
هوش مصنوعی: خاک بر سر خواهد آورد و دریا آب در دهان، نام سخاوت او همچون دریا گسترده است و اگر به او برسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر نه ز وصل تو دل ما را امان رسد
کار دل از فراق تو جانا به جان رسد
عقل از حیات دامن امید در کشد
زان پیش کز غم تو دمم بر دهان رسد
خونم چه می خوری؟ که ازین خون به عاقبت
[...]
گر مرغ دل ز مزتبه بر آسمان رسد
وز آسمان بپایه معراج جان رسد
ور سدره منتهای بلندی نبخشدش
شاید به خاکبوسی آن آستان رسد
مانامه را بطایر همت سپرده ایم
[...]
گاهی که سنگ حادثه از آسمان رسد
اول بلا بمرغ بلند آشیان رسد
ای باغبان زبستن در پس نمی رود
غارتگر خزان چو باین گلستان رسد
حرف شب وصال که عمرش دراز باد
[...]
آیینه کی به چهره شبنم فشان رسد
چون آب ایستاده به آب روان رسد
ابروی شوخ اوست ز مژگان زننده تر
از تیر پیشتر به هدف این کمان رسد
خط تو مومیایی صد دلشکسته شد
[...]
از خشم و کین نگاه تو کارم بجان رسد
گرنه تلافیی زنگاه نهان رسد
کم کن جفا که پیش تو حرف شکایتم
ترسم که رفته رفته زدل بر زبان رسد
در قتل ما که حسریتان شهادتیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.