چون کون مکان بتو عیانست
رویت بجهان چرا نهانست
حسن همه دلبران مه رو
از حسن و جمال تو نشانست
چشم تو مدام با حریفان
با ساغر و باده در میانست
این ظلمت و نور و کفر و ایمان
اززلف و رخ تویک نشانست
جان و دل عاشقان چه گویم
تا واله حسن تو چه سانست
ازجمله جهان جمال رویت
هرکس که بدید عارف آنست
هرلحظه چرا کنار جویی
چون جای تو در میان جانست
عکس رخ جانفزای جانان
از آینه جهان عیانست
از مشرب عذب تو اسیری
یک قطره محیط بی کرانست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عشق تو قضای آسمانست
وصل تو بقای جاودانست
آسیب غم تو در زمانه
دور از تو بلای ناگهانست
دستم نرسد همی به شادی
[...]
من سر نخورم که سر گرانست
پاچه نخورم که استخوانست
آشفتن چشمهای مستت
دود دل یار مهربانست
وین طرفه که درد چشم او را
خونابه ز چشم ما روانست
دو فتنه به یک قرینه برخاست
[...]
جهد ادبش بدان چه دانست
می کرد چنانچ می توانست
ماهی، که لبش بجای جانست
گر ناز کند،به جای آن است
از چشم دلم نمیشود دور
هر چند ز چشم سرنهانست
گر در طلبت هزار باشند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.