گنجور

 
اسیری لاهیجی

ای از جمال روی تو یک ذره مهر و ماه

بر منتهای حسن تو کس را نبود راه

گفتم چه دورم از تو چو ما را گناه نیست

گفتا که هست هستی تو بدترین گناه

پیوسته گرچه با دل و جانست یار ما

هر دم ز شوق اوست مرا صد فغان و آه

زان رو مرا به صورت خوبان بود نظر

کز روی مه رخان به جمالت کنم نگاه

باشد ز نور روی تو ایمان انیس جان

گر زانکه کفر زلف تو ما را بود پناه

بینم عیان ز پرده ذرات کاینات

مهر جمال تو تابان شده چو ماه

در اشتیاق روی تو شیداست جان و دل

بنما جمال خویش به عشاق گاه گاه

بگذر ز مال و منصب اگر یار بایدت

زیرا که سد راه وصالست مال و جاه

گرچه گداست و مفلس اسیری ولی چه غم

دارد به عشق دوست فراغت ز پادشاه

 
 
 
رودکی

من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه

تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه

چون جامه‌ها به وقت مصیبت سیه کنند

من موی از مصیبت پیری کنم سیاه

قطران تبریزی

ای نیکخوی مردم ای نیک خوی شاه

تو نیکخواه شاه و ترا بخت نیکخواه

اندر میان رزم نمانی مگر بشیر

اندر میان بزم نمانی مگر بماه

هم آلت نبیدی و هم آلت سلاح

[...]

مسعود سعد سلمان

ای روی تو به خوبی افزون ز مهر و ماه

بهرام روز باده بهرام رنگ خواه

اندوه این جهان مخور ای ماه شاد باش

کامروز شادمانست از تخت و تاج شاه

افروخته ست طبعش و افراخته محل

[...]

وطواط

ای یک غلام تو به گه حرب صد سپاه

اندر جوار جاه تو اسلام را پناه

مقبل‌ترین عالمی و طالع تو را

هشت آسمان معسکر و هفت اختران سپاه

موج سخاوت تو رسیده به شرق و غرب

[...]

سوزنی سمرقندی

چون در هوای دل تن من گشت پادشاه

آمد به پیش سینه من از سفه سپاه

لشکرگه سفاهت من عرضه داد دیو

من ایستاده همبر عارض بعرضه گاه

دیو سیه گلیم بران بود تا کند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه