یار ما دوشینه آمد پرده افکنده ز رو
بانگ زد کای عاشق دیوانه حالت بازگو
تا بدرد عشق ما چون میگذاری روزگار
رهبر و مونس که داری در طریق جست و جو
چون نظر کردم برویش واله و حیران شدم
بیخبر گشتم ز خود در حسن جان افروز او
چون بهوش آمد دلم زان محو گفتم کای صنم
درد عشقت خود نمی آید بوصف گفت و گو
لیک در ره هادی عشق تو آمد رهبرم
مونسی دیگر ندارم جز خیال روی تو
گفت هی مجلس بیارائید و باده آورید
در زمان دیدم که حاضر شد می و جام و سبو
جام پر می کرد و گفت ای عاشق مستم بیا
خوش بنوش از دست ساقی باده بیرنگ و بو
چون بنوشیدم بیکدم مست لایعقل شدم
بیقراری کردم آغاز و برآمدهای و هو
پس سبو را برگرفت و ریخت در کامم تمام
تشنه گشتم زان می و گفتم که دیگر باده کو
صد هزاران خم می آورد کین را نوش کن
نقش غیر از لوح هستی زین می صافی بشو
نوش کردم جمله را و تشنه تر گشتم ازآن
گفتم ای ساقی می باقی بیاور زو بزو
صد هزاران بحر می دیدم که شد در دم عیان
جمله را یک جرعه کردم بد هنوزم آرزو
بعد ازآن دیدم دو عالم شد شراب و من ز شوق
خوش بیکدم در کشیدم جمله را از جام هو
پس درآن مستی ز هستی فانی مطلق شدم
سر عالم زان فنا شد کشف برمن موبمو
چون بقا دیدم اسیری زان فنای سرمدی
بودم، آن یاری که می جستم مدامش کوبکو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گفتمش ماه پر است آن چهره گفتا پر مگو
کز زمین تا آسمان فرق است از ما تا بدو
گفتم آن موی میان هیچ است هیچ ار بنگری
گفت اگر دلبستگی داری بدو هیچش مگو
گفتمش آن رنگ و نکهت در گل مشک از چه خاست
[...]
آرزو دارم که با او باده نوشم رو به رو
جان به لب آمد، به کامم بر نیامد آرزو
پای او بوسم چو زلف و مینهم سر بر زمین
من که با تاج سلاطین سر نمیآرم فرو
بر میان او ببندم چون کمر خود را به زر
[...]
آنکه عمری در پی او میدویدم سو به سو
ناگهانش یافتم با دل نشسته روبهرو
آخرالامرش بدیدم معتکف در کوی دل
گرچه بسیاری دویدم از پی او کو به کو
دل گرفت آرام چون آرام جان در بر گرفت
[...]
کرد تهمت حاسدی کز شهر یاران کهن
می رود جامی ز بس آزارهای نو به نو
بخردی گفتا چو نقد عمر خود یعنی سخن
می گذارد پیش ما هر جا که خواهد گو برو
چون ز کنجد روغن صافی تمام آمد برون
[...]
شاهدان عهد ما در عهد و پیمان و وفا
سست تر از بند شلوارند پند از من شنو
قید شاهد نیست جز مهر درش چون در گشود
هر که خواهد گو بیا و هر که خواهد گو برو
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.