دردا که ز درد تو بدرمان نرسیدیم
زین غم دل و جان رفت بجانان نرسیدیم
بسیار دویدیم بسر در پی مطلوب
سر در طلبش رفت و بسامان نرسیدیم
در کوچه عشق تو همه عمر برفتیم
آمد بسر این عمر و به پیشان نرسیدیم
در بادیه عشق تو سرگشته حیران
چندانکه دویدیم بپایان نرسیدیم
معروف بعرفان شده ام لیک چه حاصل
در معرفت کنه تو ای جان نرسیدیم
گفتند فنا شو که رسیدی بحقیقت
چون مائی ما رفت عجب زان نرسیدیم
از بهر دل ریش اسیری همه عالم
مرهم شد و زان نیز بدرمان نرسیدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان زحمت خود برد و به جانان نرسیدیم
دل رخنه شد از درد و به درمان نرسیدیم
موریم که گشتیم لگدکوب سواران
در گوشه که بر پای سلیمان نرسیدیم
دنبال دل دوست دویدیم فراوان
[...]
ما سر بنهادیم و بسامان نرسیدیم
در درد بمردیم و بدرمان نرسیدیم
گفتند که جان در قدمش ریز و ببر جان
جان نیز بدادیم و بجانان نرسیدیم
گشتیم گدایان سر کویش و هرگز
[...]
دادیم بسی جان و به جانان نرسیدیم
در درد بمردیم و به درمان نرسیدیم
در ظلمت اندوه بسی تشنه بگشتیم
روزی به لب چشمه حیوان نرسیدیم
بس سال که در بادیه عشق برفتیم
[...]
در درد بمردیم و به درمان نرسیدیم
از سر بگذشتیم و به سامان نرسیدیم
جان کرده فداییم به راه غم عشقش
دل برد به دستان و به جانان نرسیدیم
در ظلمت هجران به لب آمد دل تنگم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.