دادیم بسی جان و به جانان نرسیدیم
در درد بمردیم و به درمان نرسیدیم
در ظلمت اندوه بسی تشنه بگشتیم
روزی به لب چشمه حیوان نرسیدیم
بس سال که در بادیه عشق برفتیم
شد عمر به پایان و به پایان نرسیدیم
گفتند به جانان رسی ار بگذری از جان
از جان بگذشتیم و به جانان نرسیدیم
یاران و رفیقان همه از پیش برفتند
ما خسته بماندیم و به ایشان نرسیدیم
آن مورچه ماییم که در پای سواران
ماندیم و به درگاه سلیمان نرسیدیم
شد هر که همی خواست به مهمانی مقصود
جز ما که به دریوزه مهمان نرسیدیم
گفتیم به قربانش رسیم ار برسد عید
در عید رسیدیم و به قربان نرسیدیم
مانند جلال اکثر اوقات بگشتیم
چون باد و بدان سرو خرامان نرسیدیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس ناکامی و ناامیدی در عشق و زندگی اشاره دارد. شاعر میگوید که با وجود تلاشهای بسیار و فداکاریهایی که انجام دادهاند، هنوز به معشوق و هدف نهایی خود نرسیدهاند. آنها در مسیر عشق به مشکلاتی برخورد کرده و سالها را در انتظار سپری کردهاند، اما هیچگاه به مقصود خود نرسیدهاند. در نهایت، شاعر به تکرار این ناکامی اشاره میکند و حسرت میخورد که در عید و دیگر مناسبتها نیز نتوانستهاند به آرزوهای خود دست یابند.
هوش مصنوعی: ما جانهای زیادی را فدای عشق کردیم، اما به معشوق نرسیدیم. در حالی که در عذاب و درد بودیم، هیچگاه به آرامش و درمان دست نیافتیم.
هوش مصنوعی: در دل تاریکی و اندوه، روزگاری را با thirst زیاد سپری کردیم، اما به لب چشمه حیات و زندگی نرسیدیم.
هوش مصنوعی: سالهای زیادی را در جستجوی عشق سپری کردیم، اما از عمر ما گذشت و هنوز به مقصد نرسیدیم.
هوش مصنوعی: گفتند اگر از جان خود بگذریم، به معشوق خواهیم رسید، اما ما جان خود را فدای او کردیم و هنوز به او نرسیدیم.
هوش مصنوعی: دوستان و همراهان همه از کنار ما رفتند و ما به حالت خستگی و دلتنگی باقی ماندیم و نتوانستیم به آنها برسیم.
هوش مصنوعی: ما مثل آن مورچهای هستیم که در زیر پاهای سواران ماندهایم و نتوانستهایم به جایگاهی مهم و بزرگ مانند درگاه سلیمان برسیم.
هوش مصنوعی: هرکسی به مهمانی خواسته شده، جز ما که به عنوان درویش و بینوا نتوانستیم به آنجا برسیم.
هوش مصنوعی: ما گفتیم اگر روز عید بیاید، به قربان معشوق میرسیم، اما روز عید آمد و ما نتوانستیم به معشوق برسیم.
هوش مصنوعی: در بیشتر اوقات مانند جلال و شکوه در حال حرکت بودیم، اما نتوانستیم به آن درخت سرو زیبای خرامان برسیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان زحمت خود برد و به جانان نرسیدیم
دل رخنه شد از درد و به درمان نرسیدیم
موریم که گشتیم لگدکوب سواران
در گوشه که بر پای سلیمان نرسیدیم
دنبال دل دوست دویدیم فراوان
[...]
ما سر بنهادیم و بسامان نرسیدیم
در درد بمردیم و بدرمان نرسیدیم
گفتند که جان در قدمش ریز و ببر جان
جان نیز بدادیم و بجانان نرسیدیم
گشتیم گدایان سر کویش و هرگز
[...]
در درد بمردیم و به درمان نرسیدیم
از سر بگذشتیم و به سامان نرسیدیم
جان کرده فداییم به راه غم عشقش
دل برد به دستان و به جانان نرسیدیم
در ظلمت هجران به لب آمد دل تنگم
[...]
دردا که ز درد تو بدرمان نرسیدیم
زین غم دل و جان رفت بجانان نرسیدیم
بسیار دویدیم بسر در پی مطلوب
سر در طلبش رفت و بسامان نرسیدیم
در کوچه عشق تو همه عمر برفتیم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.