ای در شعاع روی تو عقل خبیردنگ
در راه عشقت آمده پای خرد بسنگ
مست شراب عشقم و از عقل بیخبر
واعظ بما مگو سخن زهد و ریو و رنگ
ناموس اگر برفت بعشق تو گو برو
ما را بعشق دوست چه پروای نام و ننگ
صاحب دلان، دلا از من بیدل برد بزور
هر دم بعشوه دگر آن یار شوخ شنگ
جانم نبود بی می و معشوق یک نفس
زان دم که ما بدامن رندان زدیم چنگ
گوید رباب نغمه شوق تو زیر و بم
آید صدای عشق تو زآواز عود و چنگ
تا او فتاد پرده عزت ز روی یار
در تاب حسن اوست اسیری دلو و دنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زان می، که گر سرشکی ازان درچکد به نیل
صدسال مست باشد از بوی او نهنگ
آهو به دشت اگر بخورد قطرهای ازو
غرنده شیر گردد و نندیشد از پلنگ
کافور بار شد فلک و کوه سیمرنگ
وز کوه کرد روی سوی دشت غرم و رنگ
کهسار سیمرنگ شد و چرخ سیمگون
آبی زریر گون شده باده عقیق رنگ
چرخ کبود مانده برو ابر جای جای
[...]
ای گوهر زمین ز وقار تو برده سنگ
گوهر بر مکارم تو خوار همچو سنگ
چندین هزار کوه ، که اوتاد گیتی اند
از حلم تو ربوده ثبات و گرفته سنگ
اعلام تو ز چهرهٔ نصرت فشانده گرد
[...]
تا کی ز گردش فلک آبگینه رنگ
بر آبگینه خانه طاعت زنیم سنگ
بر آبگینه سنگ زدن رسم ما و ما
علت نهاده بر فلک آبگینه زنگ
رنگیم و با پلنگ اجل کار زار ما
[...]
آن شهریار عالم و عادل که روز جنگ
بر شیر و بر پلنگ کند کوه و بیشه تنگ
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.