ای گوهر زمین ز وقار تو برده سنگ
گوهر بر مکارم تو خوار همچو سنگ
چندین هزار کوه ، که اوتاد گیتی اند
از حلم تو ربوده ثبات و گرفته سنگ
اعلام تو ز چهرهٔ نصرت فشانده گرد
آثار تو ز صفحهٔ دولت زدوده زنگ
هستی هزار حاتم طایی بوقت جود
هستی هزار رستم سگزی بروز جنگ
در زلزله ز حملهٔ جیش تو روم و ترک
پر ولوله ز نعرهٔ کوی تو هند و زنگ
گرگ از وفول عدل تو گشته عدیل میش
شیر از کمال رفق تو گشته رفیق رنگ
آنجا که لطف تست بود خار چون رطب
آنجا که عنق تست بود نوش چون شرنگ
از دست کوشش تو مخالف بروز رزم
بر سر خورد بلا رگ و در دل خورد خدنگ
از گنج بخشش تو موافق بگاه بزم
دیبا برد بتخت و جواهر برد بتنگ
شبدیز تست آنکه بود روز کر و فر
در پیش او بسیط جهات فراخ تنگ
بیشه نوردتر ، چو بتفسید ، از هزبر
دریا گزارتر ، چو بجوشید ، از نهنگ
بر باد صرصرت مقدم گه شتاب
چون کوه بابلست مسلم گه درنگ
ای تازیان عزم ترا وقت تاختن
دولت نهاده زین و سعادت کشیده تنگ
جاه تو هر نفس ز یکی گوشهٔ زمین
ملکی کند بدست و جهانی کند بجنگ
ملک جهان بچنگ تو و زهر رگ عدوت
برخاسته ز غصهٔ تو ناله ای چو چنگ
شاها منم که گویی مناقب ربوده ام
از اهل روزگار بمیدان نام و ننگ
بالای کوه فضل مرا مستقر شدست
بالای کوه را طلبت همت پلنگ
بانگست و لاف باده گران، علم با منست
کار کمینه باز نیاد ز صد کلنگ
نه هر که چون منست بصورت چون من بود
فرقست در میانهٔ انسان و استرنگ
اکنون که نوبهار بباغ و براغ در
فرشی بگسترید ز دیبای هفت رنگ
بزادی زنگ غم ز دل خلق و باده گیر
از دست ساقیان سمن ساق همچو رنگ
تا هست همچو عارض معشوق یاسمین
تا هست چهرهٔ عشاق باد رنگ
بادا ز بخت قسم ولی تو عاطفت
بادا ز چرخ بخش عدوی تو آذرنگ
دستی که نیست کاتب مدح تو باد شل
پایی که نیست راغب صدر تو باد لنگ
گردن کشان لشکر اعدات را بقهر
بسته رکابدار تو گردن بپالهنگ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف ویژگیها و فضائل پادشاهی بزرگ و قدرتمند پرداخته است. شاعر از جمال و بزرگی او به عنوان "گوهر زمین" یاد میکند که دیگر زیباییها در برابر او خوار و ناچیزند. او به حلم و صبر پادشاه اشاره میکند که حتی کوهها را ساکن کرده است. همچنین، شاعر موفقیتها و پیروزیهای او را در میدان جنگ و جشنهای مختلف ستایش میکند و او را به عنوان مظهر عدل و بخشش میشناسد. سپس شاعر به قدرت و نفوذ پادشاه اشاره کرده و میگوید که او قادر است هر گوشهای از زمین را به تسخیر درآورد. در ادامه، با تأکید بر ادب و برتریهای او، شاعر از تأثیرات مثبت پادشاه بر دلها و روح مردم سخن میگوید و در نهایت به بخت و شانس او دعا میکند.
هوش مصنوعی: ای جواهر زمین، سنگها از بزرگی و وقار تو شرم دارند. گوهرها در برابر ویژگیهای نیکو و برجسته تو حقیر و ناچیز به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: بسیاری از کوهها که در زمین مانند میخهای محکم و ثابت هستند، به خاطر صبر و بردباری تو دچار تغییر و ناپایداری شدهاند و ثبات خود را از دست دادهاند.
هوش مصنوعی: پیشرفت و پیروزی تو بر چهرهات نمایان است و اثرات تو بر روی صفحهٔ تاریخ، از زنگار و آلودگی پاک شده است.
هوش مصنوعی: در جهان افرادی مانند حاتم طایی وجود دارند که در بخشش و سخاوت زبانزد هستند و در عجب از ایثار و generosity آنها میتوان به عظمت وجودشان پی برد. همزمان، کسانی نیز هستند که همچون رستم در روزهای نبرد و جنگ، شجاعت و دلیرمردی را به نمایش میگذارند و در مقابل دشمنان میایستند. این بیانگر دو نوع شخصیت برجسته در زندگی انسانها است.
هوش مصنوعی: در زلزلهٔ ناشی از احساسات تو، من از سر و صدای بالای تو به جایی دیگر میروم و از نعرهٔ کوچه و بازار تو، همه جا شلوغ و پر سر و صدا میشود.
هوش مصنوعی: گرگ به خاطر عدل و انصاف تو، دوست و همدم گوسفند شده است و شیر نیز به دلیل لطافت و مهربانیات، رفیق رنگین گشته است.
هوش مصنوعی: در جایی که محبت و نیکی تو حکمفرماست، حتی خارها مانند خرما نرم و دلپذیرند، و در جایی که چهرهٔ سرحالت به نظر میرسد، نوشیدنیها هم طعمی تلخ و ناگوار دارند.
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش تو باعث شده که دشمنان نتوانند در میدان جنگ ظاهر شوند و بدبختیها بر سر تو آوار شوند، همانطور که تیر بر دل فرود میآید.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به مهربانی و generosity اشاره میکند و بیان میکند که از ثروت و نعمتهای تو، متناسب با لحظههای جشن و خوشی، پارچهای نازک و زیبا به همراه جواهرات گرانبها به ارمغان میآورد. این تصویر نشاندهندهی زیبایی، شکوه و شادی در زمان بزم و مهمانی است.
هوش مصنوعی: شبدیز تو کسی است که روزی قدرت و توانش در مقابل او، فضاهای وسیع و محکم را میسازد و تنگیها را به وسعت تبدیل میکند.
هوش مصنوعی: در یک جنگل، اگر شخصی رنج و زحمت زیادی بکشد، نیازی به ترس از یک موجود خطرناک ندارد؛ زیرا وقتی که او به خــود بیاید و قدرتش را نشان دهد، از خطرات بزرگتر نیز عبور کرده و بر میخیزد.
هوش مصنوعی: شتاب کرده و بیوقفه پیش برو، زیرا مانند کوهی استوار و محکم باید بر سر حرف خود باقی بمانی.
هوش مصنوعی: ای عربها، وقتی که برای حمله آمدهاید، دولت و خوشبختی در زین شما قرار دارد، پس به خوبی آمادهاید.
هوش مصنوعی: هر لحظه، مقام تو به خاطر ارادت و خودسازیات به نوعی تسلط بر گوشهای از زمین میرسد و این باعث میشود که به جنگ و جدال برای به دست آوردن جهانی بزرگتر بپردازی.
هوش مصنوعی: دنیا در اختیار تو است و دشمنانت به خاطر غم تو، از درد و اندوه ناله میزنند مثل صدای چنگ.
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که به گونهای سخن میگوید که از ویژگیهای برجسته و شایستگیهای خود، از زمانه و جامعهام بهرهبرداری کردهام، در حالی که در میدان زندگی با اعتبار و عواقب خوبی و بدی مواجه هستم.
هوش مصنوعی: در بالای کوه، فضیلت و دانش من قرار گرفته است و برای رسیدن به آن، باید عزم و ارادهای قوی مانند پلنگ داشته باشید.
هوش مصنوعی: صدای مستی و بزرگمنشی، ولی علم و دانایی در کنار من است. کار کوچک من از صد چکش و ضربه هم بینتیجهتر است.
هوش مصنوعی: هر کسی که شبیه من به نظر میرسد، لزوماً مانند من نیست. تفاوتی اساسی بین آدمی و حیوان وجود دارد.
هوش مصنوعی: الان که بهار فرا رسیده و باغها و سبزهزارها پر از زیبایی شدهاند، فرشی از پارچهای هفترنگ در گستردهای روی زمین بستر شده است.
هوش مصنوعی: از دل مردم غم و اندوه را دور کن و شراب بگیر، مانند رنگی که از ساقه ی گل سمن میگیرد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که چهرهٔ معشوق همچون گل یاسمن زیباست، عشق و محبت نیز همچنان در دل عاشقان جلا و رنگ دارد.
هوش مصنوعی: ای کاش از خوششانسی تو باشد، اما محبت و عشق تو از آسمان نازل شده است، که دشمنان تو را به آتش میکشاند.
هوش مصنوعی: آنگونه که تو را نمینویسند و نمیستایند، و آنگونه که کسی به تو علاقهمند نیست، همچنان ناتوان و ماندهای.
هوش مصنوعی: لشکر دشمن که با گردنکشی خود میخواهد قدرت را به رخ بکشد، با نیرویی که تو، سوار بر اسب، بر آنها میافکنی، در هم شکسته میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زان می، که گر سرشکی ازان درچکد به نیل
صدسال مست باشد از بوی او نهنگ
آهو به دشت اگر بخورد قطرهای ازو
غرنده شیر گردد و نندیشد از پلنگ
کافور بار شد فلک و کوه سیمرنگ
وز کوه کرد روی سوی دشت غرم و رنگ
کهسار سیمرنگ شد و چرخ سیمگون
آبی زریر گون شده باده عقیق رنگ
چرخ کبود مانده برو ابر جای جای
[...]
تا کی ز گردش فلک آبگینه رنگ
بر آبگینه خانه طاعت زنیم سنگ
بر آبگینه سنگ زدن رسم ما و ما
علت نهاده بر فلک آبگینه زنگ
رنگیم و با پلنگ اجل کار زار ما
[...]
آن شهریار عالم و عادل که روز جنگ
بر شیر و بر پلنگ کند کوه و بیشه تنگ
پیدا شود که مرد کدامست و زن کدام
در تنگنای حلقهٔ مردان به روز جنگ
مردی درون شخص چو آتش در آهنست
و آتش برون نیاید از آهن مگر به سنگ
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.