دست و پایی میزنم در راه عشق
تا مگر روزی شوم آگاه عشق
چون کواکب بی سر و پا گشته ام
تا شوم یکدم قرین ماه عشق
دامن معشوق می آرد بکف
هرکه باشد لازم درگاه عشق
از خرد بیگانه شو وز خویشتن
تا شوی از محرمان شاه عشق
زنده گشتم از حیات جاودان
چون شدم کشته بلشکرگاه عشق
فارغم از فکر زاد و راهزن
در سفر تا گشته ام همراه عشق
ای اسیری چون زمین می باش پست
تازنی برآسمان خرگاه عشق
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زین چنین افتد بسی در راه عشق
این، کسی داند که هست آگاه عشق
ای سرافیل قیامتگاه عشق
ای تو عشق عشق و ای دلخواه عشق
ورنه بودی سینه منزلگاه عشق
بودی از افسردگان در راه عشق
بی رفیقی هر که شد در راه عشق
عمر بگذشت و نشد آگاه عشق
باب من باشد حسین آن شاه عشق
که نموده عاشقان را راه عشق
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.