گنجور

 
اسیری لاهیجی

عاشقان را دین و مذهب شد وفاق

عشق ورزی راست ناید با نفاق

تا درآمد پای عشق اندر میان

عاشق و معشوق دارند اتفاق

عاشقان در نیستی جا کرده اند

زاهد از هستی نماید طمطراق

خان و مان عقل ویران کرده ام

تا بکوی عشق بگرفتم وثاق

زاهدان را ذوق عرفان از کجا

غیر عارف را ندادند این مذاق

هست مشتاق جمالش هر دو کون

در دو عالم نیست کس بی اشتیاق

ناصحم گوید بترک عشق گو

ترک جان گفتن اسیری هست شاق

 
 
 
اثیر اخسیکتی

در فراقت طاقت من گشت طاق

مستغاث از جور و بیداد ازفراق

جفت اندوه و فغانم روز و شب

تا بماندَستَم، من از وصل تو طاق

جز خیال تو ندارم هم نشین

[...]

حکیم نزاری

دوستان آه از فراق آه از فراق

الغیاث از اشتیاق از اشتیاق

دفع غم را جز می استعداد نیست

کم ترک می افتد آن هم اتفاق

وقت وقتی جرعه ای گر می چشم

[...]

مشاهدهٔ ۶ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
جهان ملک خاتون

بر لب آمد جان ما از اشتیاق

شد چو صبرم تلخ از هجران مذاق

از دو چشم پر غمم خون می چکد

یک زمان از شوق و یک دم از فراق

در فراق روی خوبت ای صنم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه