گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
اسیری لاهیجی

تا حسن تو بنمود رخ از جمله اشیا

حیران جهان شد دل شوریده شیدا

در آینه روی تو بنمود دو عالم

هم بود ز مرآت جهان حسن تو پیدا

چون کرد تجلی رخ زیبای تو دیدیم

مجلای جمال تو همه صورت و معنا

تا دیده جان دید بهم زلف و رخت را

با ظلمت و نورست دلم را سرو سودا

چون باد صبا پرده ز روی تو برانداخت

شد مهر جمال تو ز هر ذره هویدا

خورشید جمال رخ آن یار عیان دید

از پرده ذرات جهان دیده بینا

تا کرد اسیری برخش دیده جان باز

باشد ز همه رو بجمالش نظر او را