گشت تابان مهر ذاتش از صفات
وز صفاتش گشت روشن کاینات
گر ندیدی پرتو روی حبیب
از چه کردی سجده کافر پیش لات
دیده باطن گشا ظاهر ببین
مظهر ذات و صفاتش ممکنات
بی جهت بر دل تجلی کرد یار
چون گذشتم از مکان و از جهات
لذتی کردم ز موت اختیار
چون بدیدم خوش حیاتی در ممات
چون توانم کرد وصف روی او
کی درآید کنه حسنش در صفات
چون اسیری دید نور ذات او
یافت از قید خودی کلی نجات