گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

ظاهرا پنهان گذشت از کوی تو

کاز نسیم صبح آمد بوی تو

از چه دارد نافه در جیب و بغل

گر صبا نگشوده چین موی تو

روز و شب پیوسته ام اندر نماز

تا بود محراب من ابروی تو

رم کند از دام ناچار ار غزال

رام شد با دام زلف آهوی تو

عکس خود بینند در آئینه خلق

من ندیدم غیر تو در روی تو

تا هوسناکان گریزند از درت

عاشقان شکوه کنند از خوی تو

باغبان و طرف جوی و سرو ناز

دیده ما و قدی دلجوی تو

نوک پیکان روید از بستر مرا

شب که باشد غیر در پهلوی تو

آسمانا هر سحر از تیر آه

میدرم این پرده نه توی تو

ایکه بحر عشق را طی کرده ای

هفت دریا هست تا زانوی تو

ساقیا زآب خضر مستغنی است

هر که نوشد جرعه ای از جوی تو

تو ولی حق امام هشتمی

شد نهم چرخ آستان کوی تو

از کرم زآشفته خود رخ متاب

کز جهان آورده او روی سوی تو

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

ای ببرده آب آتش روی تو

عالمی در آتشند از خوی تو

مشک و می را رنگ و مقداری نماند

ای نه مشک و می چو روی و موی تو

چشمکانت جاودانند ای صنم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
انوری

ترک من ای من سگ هندوی تو

دورم از روی تو دور از روی تو

بر لب و چشمت نهادم دین و دل

هر دو بر طاق خم ابروی تو

من به گردت کی رسم چون باد را

[...]

ادیب صابر

ای شب تاری غلام موی تو

روز روشن پیشکار روی تو

چاکر روز و شبم تا روز و شب

نایبند از روی تو وز موی تو

بنده موی تو دلهای جهان

[...]

خاقانی

پشت پایی زد خرد را روی تو

رنگ هستی داد جان را بوی تو

گشته چون من کشته‌ای زنار دار

جان عیسی در صلیب موی تو

از پی خون‌ریز جان خاکیان

[...]

عطار

ای جهانی پشت گرم از روی تو

میل جان از هر دو عالم سوی تو

صد هزاران آدمی را ره بزد

مردم آن نرگس جادوی تو

لاابالی‌وار خوش بر خاک ریخت

[...]

مشاهدهٔ ۱۶ مورد هم آهنگ دیگر از عطار
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه