جان کیست تا که سر بکشد از کمند تو
دل چیست تا بجان نشود پای بند تو
دیوانه هوای تو فرزانه جهان
آزاد بنده ای که بود در کمند تو
ای هشت خلد در خم زلفین تو نهان
طوبی بزیر سایه قد بلند تو
نه هر کجاست سرو قدی نازنین بود
این ناز جامه ایست بقد بلند تو
کس یادی از بساط سلیمان نیاورد
در زیر ران چو گرم عنان شد سمند تو
گر آیدش مسیح ببالین پی علاج
کی دم زند زدرد درون دردمند تو
شکرفروش خنده زند بر نبات مصر
گر بشنود حکایت شیرین قند تو
مجروح تیر غمزه جان کاه چشم مست
مرهم نخواست جز زلب نوشخند تو
غلمان و حور جنتش ار آوری بحشر
حاشا که جز تو را طلبد مستمند تو
چونانکه چون و چند نزیبد بحق حق
جز حق که آگهست کس از چون و چند تو
آشفته از خلاف زمان یا علی بطوس
کرده پناه خود خلف ارجمند تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف محبوب و معشوقی پرداخته که چنان جذاب و دلربا است که دل هر عاشق و دیوانهای را به خود مشغول میکند. شاعر به زیباییهای معشوق اشاره میکند و بیان میکند که هیچکس نمیتواند از جاذبه و قدرت او فرار کند. او در زبانی شاعرانه و زیبا به ستایش سایه و قد بلند معشوق و تاثیر عمیق او بر دلها و جانها میپردازد. همچنین، شاعر با تأکید بر بینظیری و خاص بودن معشوق، اهمیت او را در زندگی انسانها نشان میدهد و به نوعی به ایمان و یقین خود در برابر محبت و زیبایی او اشاره دارد. در نهایت، شاعر از عشق و ارادت خود به معشوق سخن میگوید و خود را در برابر او تسلیم میکند.
هوش مصنوعی: کیست که قدرت جان دادن را دارد تا از دام تو بگریزد؟ و دل چیست که نتواند به جانش وابسته به تو باشد؟
هوش مصنوعی: دیوانهای که به تو فکر میکند، آزادترین انسان در جهان است و کسی که در دام تو گرفتار شده باشد، بندهای است که از بند رهایی یافته است.
هوش مصنوعی: ای زیباترین بهشتها در لابهلای زلفهای تو پنهاناند، درخت طوبی هم زیر سایهی قامت بلند تو قرار دارد.
هوش مصنوعی: هر جا که سرو و قد بلندی وجود دارد، نماد لطافت و زیبایی نیست. این زیبایی در حقیقت پوششی است که بر قامت بلند تو فخر میفروشد.
هوش مصنوعی: هیچکس از سفره و پادشاهی سلیمان که پر از نعمت و قدرت بود، یاد نکرد؛ وقتی که اسب تو به زین گرانبها و شتابان در حرکت درآمد، زیر رانها چیزی از آن بساط یاد نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر مسیح بر بالین او بیاید تا دردش را درمان کند، او درباره درد درون خودش چه سخنی میگوید؟
هوش مصنوعی: شکرفروش با شادی و خنده به نبات مصر نگاه میکند، اگر داستان شیرین قند تو را بشنود.
هوش مصنوعی: دل شکسته و زخمی من از تیر نگاه دلربایت، هیچ درمانی جز لبخند شیرین تو نمیخواهد.
هوش مصنوعی: اگر در روز قیامت غلمان و حورهای بهشتی را برای او بیاوری، باز هم او جز تو را نمیطلبد و تنها به تو نیاز دارد.
هوش مصنوعی: مثل این که هیچکس جز خودت از حقیقت و جزئیات وضعیت تو آگاه نیست و فقط حق و درستی متعلق به حق است.
هوش مصنوعی: در میان نابسامانیها و ناامیدیهای زمانه، به علی در طوس پناه بردهام و از او خواستهام که در کنار جانشین ارزشمندت، به من یاری رساند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کس چون جهد ز گیسوی همچون کمند تو
جایی که آن کمند شود پای بند تو
آموخت چشمهای مرا گریه های تلخ
در دیده خنده های لب نوشخند تو
شویم ز گریه روی زمین را که هست حیف
[...]
تا فاش گشت ذکر دهان چو قند تو
رغبت نمیکند به شکر دردمند تو
محتاج قید نیست، که زندانیان عشق
بیرون نمیروند به جور از کمند تو
کشتند در کنار چمن سروها بسی
[...]
ای گردن بلند قدان در کمند تو
رعنائی آفریده قد بلند تو
بر صرصری سوار وز دل میبرد قرار
طرز گران خرامی رعنا سمند تو
خوش نرخ خندهٔ تو به بازار آرزو
[...]
با آنکه آزموده ترا دردمند تو
هر دم فریب میخورد از زهرخند تو
باشد هم از فریب محبت که افکند
خود را به دست و پای اسیران، کمند تو
از بس که میکشند ز هر سو کمند شوق
[...]
صید از حرم کشد، خم جعد بلند تو
فریاد از تطاول مشکین کمند تو
شد رشک طور از آمدنت کوی عاشقان
بنشین، که باد خردهٔ جان ها سپند تو
مشکل شده ست کار دل از عشق و خوش دلم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.