افتاده سرشکم زپی نرگس جادو
چون طفل سراسیمه که رفت از کف آهو
یکجا نظرم وقف کمانخانه ابروست
یکسو دل شیدا بکمند خم گیسو
من ترک می و صحبت معشوق نگویم
هر چند کند محتسب شهر هیاهو
خوش گفت مرا دوش حکیمی بنصیحت
زنهار مگو ترک می و طلعت نیکو
خوش رایحه شد زلف تو از پرتو رخسار
تا عود بر آتش نگذاری ندهد بو
مینای می و ما وسر زلف نکویان
ایشیخ تو و کوثر و حور و در مینو
ساقی چو حریف است چه اندیشه غلمان
میخانه چو مینوست بهل قصه بیکسو
ای موت و حیاتم بلب لعل تو پنهان
آباد و خرابم به اشارت دو ابرو
ای کودک سر خوش چو توئی ساقی مستان
شیخ از چه کند طوف حرم را به تکاپو
این سان که تو را جای بچشم من شیداست
کی سرو چنین معتدل آید بلب جو
گر بختی عقلم بکند سرکشی امروز
از عشق عقالش بنهم بر سر زانو
زنجیر کجا رافع سودا شود او را
آشفته که عمریست پریشان شده زآن مو
یک قبه زایوان تو این سبعه سیار
یک پرده زکریاس تو این پرده نه تو
ای مایه توحید علی شاه ولایت
من در تو گریزانم از گفته بدگو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نارنج چو دو کفهٔ سیمین ترازو
هردو ز زر سرخ طلی کرده برون سو
آکنده به کافور و گلاب خوش و لؤلؤ
وانگاه یکی زرگر زیرکدل جادو
چون ذره هوا میکند ای ماه ز هر سو
دلها بتو خورشید رخ غالیه گیسو
بی روی تو گل خار بود اهل خرد را
هر چند که در حسن کند جلوه بصد رو
دانی بچه رو ماه نو انگشت نمایست
[...]
در ظلمت اسکندرم از حسرت لعلت
ماننده ی خواجو
گر تیر کشی از طرف غمزهٔ جادو
صد آه کشد از جگر سوخته آهو
خونم چو شود ریخته مستی کند آن چشم
از ریخته ذوق است و طرب در سر هندو
صد حسن به آن رخ تو به یک دفعه فروشی
[...]
از غصهٔ بیماری آن نرگس جادو
دوتاه شد آن حاجب افسونگر هندو
شمعیست جبین تو که از نور الاهی
آویخته از گوشهٔ محراب دو ابرو
اوصاف رخ لیلی و آوازهٔ مجنون
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.