ای نور دیده را نگرانی بسوی تو
جانا تعلقیست دلم را بکوی تو
گر دیگران ز وصل تو درمان طلب کنند
ما را بس است درد تو و آرزوی تو
چشم جهان به ماه رخت دین سالهاست
بگذشت روز ما و ندیدست روی تو
از رهگذار بار چه برخیزد ار دمی
دل را گشایشی رسد از بند موی تو
با ما دمی برآر که جان غریب ما
ماندست در بدن متعلق ببویه تو
بنشین دمی بجوی دل ما که سالها
ننشسته ایم بکنفس از جست و جوی تو
گونی حکایتی زلبش گفته کمال
کاب حیات میچکد از گفتگوی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است دربارهی عشق و longing به محبوب. شاعر از احساسات خود نسبت به معشوق میگوید و ابراز میکند که تمامی آرزوها و دردهایش به وصل او مربوط میشود. او به زیبایی و نورانیت چهره محبوب اشاره میکند و از سالهای انتظار و جستوجو برای او سخن میگوید. در نهایت، شاعر از آن میخواهد که دمی را با او سپری کند تا روحش آرام گیرد، زیرا او به شدت به ارتباط با معشوق نیاز دارد.
هوش مصنوعی: عزیزم، نگرانی من از بابت توست و دلم به تو ارتباط دارد.
هوش مصنوعی: اگر دیگران برای رسیدن به تو تلاش کنند، برای من همین اندازه کافی است که درد و آرزوی تو را داشته باشم.
هوش مصنوعی: چشمها منتظر دیدن چهرهی زیبای تو هستند؛ اما با وجود گذشت سالها، روزهای ما به بیخبری سپری شده و هنوز نتوانستهایم تو را ببینیم.
هوش مصنوعی: اگر در زمان گذراندن بار سنگینی از مشکلات، لحظاتی پیش آید که دل من آرام گیرد، این آرامش از زیبایی و دلربایی موی تو ناشی میشود.
هوش مصنوعی: لطفاً لحظهای با ما باشید، زیرا روح تنهای ما هنوز در این بدن به تو وابسته است.
هوش مصنوعی: لحظهای بنشین و به دل ما توجه کن، زیرا سالهاست که نتوانستهایم آرامش یابیم و فقط در پی تو بودهایم.
هوش مصنوعی: از لبان تو داستانی روایت میشود که کمال زندگی از گفتگوی تو زاده میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اکنون دهند خصمان ای شاه کام تو
واکنون کنند جان جهان را بنام تو
گر تو یکی پیام فرستی بشاه روم
آید بسر بخدمت دارالسلام تو
هستند نامدار تو شاهان این جهان
[...]
بر عمر خویش گریم یا بر وفات تو
واکنون صفات خویش کنم یا صفات تو
رفتی و هست بر جا از تو ثنای خوب
مردی و زنده مانده ز تو مکرمات تو
دیدی فضای مرگ و برون رفتی از جهان
[...]
گرنه زشکر و نمک آمیخت کام تو
این چاشنی که ریخته اندر کلام تو
در کام اژدها شدن آسان بود بسی
ای دل شود چو آن لب شیرین بکام تو
گفتی که بوی خون زچه دارد نسیم باغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.