ندیدم دشمنان گشته حبیبان
فغان از گل دریغ از عندلیبان
نه چندانم کشد هجران احباب
که اندر وصل غوغای رقیبان
تو با اغیار چون بادام توام
چو پسته چاک شد ما را گریبان
لب شکرفروشت خان یغماست
همه در کام ما از بی نصیبان
تو سرگرم تماشائی عزیزا
چو یوسف مانده ای در چنگ ذئبان
حدیث عشق از مطرب کنم گوش
اگر صد خطبه خوانند این خطیبان
تو خون آشنایان خورده چون آب
چه غم داری زقتل این غریبان
حکیم از نقطه موهوم غافل
لبت آموخت لبی بر لبیبان
مرا تا عشق استاد سخن شد
فرامش کرده ام درس ادیبان
علاج ماست وصل آشفته ورنه
شکیبا کی شوند این ناشکیبان
مگو جز با علی و آل او درد
شفا رنجور جوید از طبیبان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نکردی هیچ رحمت بر غریبان
چو بیماران نمانده بی طبیبان
چو داری خوی مردم چون لبیبان
دمی بنشین به بالین غریبان
خوشا و خرما وقت حبیبان
به بوی صبح و بانگ عندلیبان
خوش آن ساعت نشیند دوست با دوست
که ساکن گردد آشوب رقیبان
دو تن در جامهای چون پسته در پوست
[...]
به غم بنشسته ام سر در گریبان
ز اندوه عزیزان و حبیبان
مزاج دوستان رفتم بدیدم
گرفتم نبض هر یک چون طبیبان
ملالت شان مرامی داشت گفتی
[...]
کشد تقدیر جان کم نصیبان
گنه بر مرگ و تهمت بر طبیبان
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.