گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

جام جم راح آتشین دارم ‏

می گلگون بساتکین دارم

رخ چو انگشت لیک از تف می

بدمی چهره آتشین دارم

ایخوش آن می که شاهدش ساقیست

حبذا من هم آن هم این دارم

از خم زلف یار زهره جبین

چنگ در چنگ رامتین دارم

از وبال ستاره ام چه غمست

زهره و مشتری قرین دارم

از چه با قطره ای درآمیزم

من که دریا در آستین دارم

تا بکام است آن لب نوشین

در دهان شیر و انگبین دارم

بجز از آن دهان نگفته سخن

کز نی خامه شکرین دارم

از مدیح تو ای سلیل خلیل

بس تفاخر بماء وطین دارم

تو یداالله و مظهر حقی

در کف این رشته متین دارم

سحرهای مبین کند کلکم

که امامی چنین مبین دارم

از جم و خاتمش مرا چه کمست

زانکه نام تو برنگین دارم

راست دانند راستان سخنم

کاین دم از شاه راستین دارم

زنده زآغاز بودم از دم تو

چشم بر روز واپسین دارم

روز پرسش بپرس زآشفته

گو یکی بنده کمین دارم