ابر برکشت من ار گشت زامساک بخیل
رشحه افشانی بحر کف ساقیست کفیل
قطره ای از سر رحمت بزن ای ابر کرم
که در این مزرع خشکیده بسی زرع و نخیل
ندهد شیر به اطفال چمن دایه ابر
که شده لاله و نرگس همه خونین و علیل
چشم ما نیست به تخمی که بخاک افشاندیم
ساقی آن آب بده گرنه کثیر است قلیل
قوت جان قوت دل اصل روان نور بصر
می که در باغ بقا روید از او اصل اصیل
راه گمگشته بظلمات سکندر دارم
خضر کو تا شودم بر سر آن چشمه دلیل
قطره خون منت کی بنظر میآید
که بود خون جهان بر سر کوی تو سبیل
آب و آتش نشناسم زتو رحمت خواهم
کز توهم خون شد و هم آب روان دجله نیل
از سر دار بر افلاک بری عیسی را
میکنی از نظری نار گلستان خلیل
دست تو دست خدا میشمرد آشفته
از تو هر کار که آید به نظر هست جمیل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی درخواست و استغاثه شاعر به ابر و رحمت الهی است. شاعر به ابر خطاب میکند که باران رحمتش را بر زمین خشکیده نازل کند، زیرا در این سرزمین، گیاهان و درختان بسیار آسیب دیدهاند. او به نبود آب و خشکی اشاره میکند و از ابر میخواهد که قطرهای از رحمتش را فرود آورد تا زندگی دوباره به زمین بازگردد. همچنین، شاعر در نوشتههایش به اهمیت آب و میپردازد و آن را منبع حیات روح و چشم میداند. او از خداوند میخواهد که راه نجات و هدایت را نشانش دهد و در پایان، با اشاره به تأثیر خداوند در عالم هستی، بیان میکند که همه چیز تحت نظر و اراده الهی است.
هوش مصنوعی: ابر بر کشت من اگر هم به زحمت بیفتد، مانند بخل و خودداری، تنها تعدادی قطره از دریا میبارد که دست ساقی، مسئول پخش آن است.
هوش مصنوعی: ای ابر سخاوتمند، با رحمتت حتی یک قطره باران بر این زمین خشکیده ببار که در اینجا محصولات و درختان زیادی از بین رفتهاند.
هوش مصنوعی: ابر نمیتواند به کودکان چمن شیر بدهد، چون حالا که گلها و گیاهان، مانند لاله و نرگس، در شرایط بد و زخمی هستند.
هوش مصنوعی: چشم ما به نتیجهای که در گذشته کاشتهایم نیست؛ ای ساقی، آب بده، وگرنه مقدار کمی که داریم بسیار زیاد است.
هوش مصنوعی: جانی که به زندگی ادامه میدهد و دل را قوی میسازد، روحی است که مانند نوری برای چشم میباشد. این نور، اصلی است که از باغ جاودانگی میروید و مایهای اصیل به شمار میرود.
هوش مصنوعی: من راهی که سکندر در ظلمتها گم کرده بود را دنبال میکنم و به دنبال خضر هستم تا به چشمهای برسم که مرا به مقصد برساند.
هوش مصنوعی: قطرهای از خونِ من وقتی قابل مشاهده است که خون تمام دنیا بر سر کوی تو جاری شده باشد.
هوش مصنوعی: من از تو هیچ چیزی نمیشناسم، نه آب و نه آتش. تنها از تو رحمت میطلبم، گرچه از تو هم خون و هم آب روان دجله و نیل جریانی داشتهاند.
هوش مصنوعی: با نگاهی به بالای دار، عیسی را به آسمانها میفرستی و از نظر تو، گلستان خلیل را نارنجی میکنی.
هوش مصنوعی: دست تو را خدا میشمرد و از تو پریشان است؛ هر چه به نظر میرسد، زیبا و دلنشین است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سایه افکند مه روزه و روز تحویل
روز مسعود مبارک مه میمون جلیل
سایهای نه که شود از رخ خورشید خجل
سایهای نه که بود بر در خورشید ذلیل
سایهای کز مدد مد سوادش دادست
[...]
مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلیل
همه دانند که الجنس الی الجنس یمیل
آن خط سبز و لب لعل کزان سیری نیست
سبزی خوان خلیل است و نمکدان خلیل
مینماید رخت افروخته تر از سر زلف
[...]
ترک چشمت صنما گر چه علیل است علیل
لیک هر جا نگری خیل قتیل است قتیل
بار هجرت بدل زار گرانست گران
گو بنه کوه که بالله نه ثقیل است ثقیل
آب حیوان که سکندر زپیش رفت و نیافت
[...]
نه مرا دولت دنیا نه مرا اجر جمیل
نه چو نمرود توانا نه شکیبا چو خلیل
با رقیبان کف ساقی به می ناب کریم
با غریبان لب جیحون به دمی آب بخیل
بنه و بار به شبگیر درافگنده به راه
[...]
عید اضحی شد و از دولت این جشن جلیل
حا ج را کوی خلیل است و مرا روی خلیل
کوی جائیست زگل جنانیست زدل
آن پر از خان خلیل آن دگر از جان جلیل
گرد زمزم زده صف حاج و خلیلی است مرا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.