گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

ابر برکشت من ار گشت زامساک بخیل

رشحه افشانی بحر کف ساقیست کفیل

قطره ای از سر رحمت بزن ای ابر کرم

که در این مزرع خشکیده بسی زرع و نخیل

ندهد شیر به اطفال چمن دایه ابر

که شده لاله و نرگس همه خونین و علیل

چشم ما نیست به تخمی که بخاک افشاندیم

ساقی آن آب بده گرنه کثیر است قلیل

قوت جان قوت دل اصل روان نور بصر

می که در باغ بقا روید از او اصل اصیل

راه گمگشته بظلمات سکندر دارم

خضر کو تا شودم بر سر آن چشمه دلیل

قطره خون منت کی بنظر میآید

که بود خون جهان بر سر کوی تو سبیل

آب و آتش نشناسم زتو رحمت خواهم

کز توهم خون شد و هم آب روان دجله نیل

از سر دار بر افلاک بری عیسی را

میکنی از نظری نار گلستان خلیل

دست تو دست خدا میشمرد آشفته

از تو هر کار که آید به نظر هست جمیل

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
انوری

سایه افکند مه روزه و روز تحویل

روز مسعود مبارک مه میمون جلیل

سایه‌ای نه که شود از رخ خورشید خجل

سایه‌ای نه که بود بر در خورشید ذلیل

سایه‌ای کز مدد مد سوادش دادست

[...]

کمال خجندی

مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلیل

همه دانند که الجنس الی الجنس یمیل

آن خط سبز و لب لعل کزان سیری نیست

سبزی خوان خلیل است و نمکدان خلیل

مینماید رخت افروخته تر از سر زلف

[...]

آشفتهٔ شیرازی

ترک چشمت صنما گر چه علیل است علیل

لیک هر جا نگری خیل قتیل است قتیل

بار هجرت بدل زار گرانست گران

گو بنه کوه که بالله نه ثقیل است ثقیل

آب حیوان که سکندر زپیش رفت و نیافت

[...]

غالب دهلوی

نه مرا دولت دنیا نه مرا اجر جمیل

نه چو نمرود توانا نه شکیبا چو خلیل

با رقیبان کف ساقی به می ناب کریم

با غریبان لب جیحون به دمی آب بخیل

بنه و بار به شبگیر درافگنده به راه

[...]

جیحون یزدی

عید اضحی شد و از دولت این جشن جلیل

حا ج را کوی خلیل است و مرا روی خلیل

کوی جائیست زگل جنانیست زدل

آن پر از خان خلیل آن دگر از جان جلیل

گرد زمزم زده صف حاج و خلیلی است مرا

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از جیحون یزدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه