گنجور

 
کمال خجندی

مرو مایل به قد تست چه حاجت به دلیل

همه دانند که الجنس الی الجنس یمیل

آن خط سبز و لب لعل کزان سیری نیست

سبزی خوان خلیل است و نمکدان خلیل

مینماید رخت افروخته تر از سر زلف

چون چراغی که در او نور فزاید ز فتیل

روشن است از مه ما خانقه امشب صوفی

شمع بنشان به کناری و رها کن قندیل

دیده نیره اگر گرد رهت سازد کحل

خاک پای تو مرا دیده شود از دو سه میل

نیل مصرست در چشم من و تو یوسف مصر

به نظاره خدا را بنشین بر لب نیل

می کنند بی تو شکیبائی یعقوب کمال

که جمیلی تو و صبر از تو بود صبر جمیل