عاشق ار کامل است ایمانش
کفر و اسلام هست یکسانش
زخمی تیر عشق را نازم
که بدل مرهم است پیکانش
مصحف عشق آیه قتل است
خاتمه دیده ایم و عنوانش
شمع را آتشی بود پنهان
که عیان برزد از گریبانش
خط جادوی اهرمن سیرت
میبرد خاتم سلیمانش
کرد آزاد عشقم از دو جهان
لاجرم بنده ام باحسانش
در چمن پرده برکشد چو چمان
سرو و گل میشوند حیرانش
نام آشفته را مبر که بهیچ
نخرد کافر و مسلمانش
میبرم این متاع سوی شهی
که بود گرد راه امکانش
ره نبردم اگر بکوی علی
میروم در پناه سلمانش
لاجرم پیش شه چو بارت نیست
بوسه ای زن بپای دربانش
بلبلی را که گل رخی باشد
باغبان گو مخوان ببستانش
هر کرا نعمتی بخانه دراست
گو نخواهد کسی بمهمانش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غیرت حق گرفت دامانش
ریسمان شد زه گریبانش
کی رها می کنند خصمانش
که وزد باد بر گریبانش
آنچنان کن ز دیو پنهانش
که نبیند مگر سلیمانش
زینهار از دهان خندانش
و آتش لعل و آب دندانش
مگر آن دایه کاین صنم پرورد
شهد بودهست شیر پستانش
باغبان گر ببیند این رفتار
[...]
دشمن آدم است بچگانش
کو کسی کو نشد پریانش
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.