باغبانا زحسد چند فرو بندی در
که رود بلبل باغت بگلستان دگر
عاشق است و گل دیگر بکف آرد ناچار
که بر او عرضه کند عشق بهر شام و سحر
خوشه چین صاحب خرمن چه براند زدری
گو مرانش که بخرمن زند از آه شرر
داری ای زلف بسی بار دل مشتاقان
هان خدا را چکنی تکیه بر آن موی کمر
در شب هجر تو ای یوسف مصری دیدم
آنچه یعقوب کشیده است زهجران پسر
دل و دین و سر و جان کرد مهیا به نثار
کو بشیری که برد مژده یوسف بپدر
رخت صبر و خردم برد بتاراج جنون
آن پریزاده که پوشیده بتن رخت بشر
غیر زلف تو که بر مجمر رخ تازه بماند
عود بر آتش سوزان نبود تازه و تر
یکجهان جان بتن خسته دلان باز آید
اگر آن یار سفر کرده بیاید زسفر
حال آشفته چه داند که پریشانت نیست
حالت گوی نداند که نرفته با سر
مگر این شور که دارد دل دیوانه ما
بهر بهبود کند جای به کوی حیدر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عاشقانه و درد جدایی میپردازد. او به زحمات باغبانان اشاره میکند که حسادت میورزند و مانع از رسیدن بلبل (عاشق) به گلستان میشوند. عشق و دلتنگی عاشقانه به تصویر کشیده میشود و یادآوری از یوسف پیامبر و رنج یعقوب در فراق اوست. شاعر قلب شکستهاش را بیان میکند و به انتظار یار سفرکردهای مینشیند که امید دارد با آمدنش زندگی دوبارهای آغاز شود. همچنین از زلف محبوب و تأثیر آن بر دل مشتاقان سخن میگوید و نشان میدهد که چقدر جدایی او را آزار میدهد. شاعر در نهایت به شوری میرسد که میتواند از عشق و انتظار یار به دست آورد.
هوش مصنوعی: باغبان، به خاطر حسادت، چرا در را ببندی تا بلبل به گلستان دیگری نرود؟
هوش مصنوعی: عاشق به ناچار گلی را در دست دارد تا عشق خود را در طول شب و روز به او نشان دهد.
هوش مصنوعی: کشاورز خوشهچین که صاحب مزرعه است، از کنار دریا بگذرد و او را از مزرعه دور نکند، زیرا او میتواند با غم و اندیشهای که دارد، به مزرعه آسیب برساند.
هوش مصنوعی: ای زلف تو، بار سنگین دلهای عاشقان را به دوش میکشد. ایکاش از خدای بزرگ بخواهی که بر آن موی کمرت تکیه کنی.
هوش مصنوعی: در شب دوری و جدایی تو ای یوسف مصری، آنچه را که یعقوب به خاطر دوری پسرش تحمل کرده است، تجربه کردم.
هوش مصنوعی: دل و دین و جان خود را برای فدای عزیزان آماده کردم، چون بشیری که خوشحالی دیدن یوسف را به پدرش میبرد.
هوش مصنوعی: من از صبر و خرد خود به خاطر جنون آن پریزی که در لباس انسان مخفی شده، بیبهره شدهام.
هوش مصنوعی: غیر از موهای تو که بر چهرهام تازگی میبخشد، هیچ چیزی دیگر نمیتواند به اندازهی عود در آتش سوزان تازه و خوشبو باشد.
هوش مصنوعی: اگر آن معشوقی که رفته است برگردد، همه دلهای خسته و افسرده شاد و زنده میشوند.
هوش مصنوعی: احساس آشفته و درهمریخته، چه میداند که حالتو پریشان است. و کسی که سخن میگوید، نمیداند که با تمام وجودش غایب شده است.
هوش مصنوعی: آیا این اشتیاق و هیجانی که دل دیوانه ما دارد، به ما کمک نخواهد کرد تا به راه و مسیر حیدر دست پیدا کنیم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خضاب من و از موی سیه کردن من
گر همی رنج خوری، بیش مخور، رنج مبر!
غرضم زو نه جوانی است؛ بترسم که زِ من
خردِ پیران جویند و نیابند مگر!
رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر
خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر
بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم
رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر
سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت
[...]
عید شاداب درختیست که تا سال دگر
از گل و میوۀ او بوی همی یابی و بر
بوی آن گل بترازد چو خرد کار دماغ
بر آن میوه بتازد چو خرد سوی جگر
زین گل و میوه همان به که یکی گیرد بار
[...]
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
تا نشان آری ما را ز دل افروز بهار؟
ای دلارام و دل آشوب و دلاویز پسر
عهد کرده بوفا با من و نابرده بسر
غم عشق تو روانم بلب آورده بلب
درد هجر تو توانم بسر آورده بسر
شمنان چون تو ندیدند و نبینند صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.