گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

باغبانا زحسد چند فرو بندی در

که رود بلبل باغت بگلستان دگر

عاشق است و گل دیگر بکف آرد ناچار

که بر او عرضه کند عشق بهر شام و سحر

خوشه چین صاحب خرمن چه براند زدری

گو مرانش که بخرمن زند از آه شرر

داری ای زلف بسی بار دل مشتاقان

هان خدا را چکنی تکیه بر آن موی کمر

در شب هجر تو ای یوسف مصری دیدم

آنچه یعقوب کشیده است زهجران پسر

دل و دین و سر و جان کرد مهیا به نثار

کو بشیری که برد مژده یوسف بپدر

رخت صبر و خردم برد بتاراج جنون

آن پریزاده که پوشیده بتن رخت بشر

غیر زلف تو که بر مجمر رخ تازه بماند

عود بر آتش سوزان نبود تازه و تر

یکجهان جان بتن خسته دلان باز آید

اگر آن یار سفر کرده بیاید زسفر

حال آشفته چه داند که پریشانت نیست

حالت گوی نداند که نرفته با سر

مگر این شور که دارد دل دیوانه ما

بهر بهبود کند جای به کوی حیدر

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
کسایی

از خضاب من و از موی سیه کردن من

گر همی رنج خوری، بیش مخور، رنج مبر!

غرضم زو نه جوانی است؛ بترسم که زِ من

خردِ پیران جویند و نیابند مگر!

فرخی سیستانی

رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر

خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر

بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم

رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر

سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۶۷ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
ازرقی هروی

عید شاداب درختیست که تا سال دگر

از گل و میوۀ او بوی همی یابی و بر

بوی آن گل بترازد چو خرد کار دماغ

بر آن میوه بتازد چو خرد سوی جگر

زین گل و میوه همان به که یکی گیرد بار

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۶۱ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
منوچهری

دسته‌ها بسته به شادی بر ما آمده‌ای؟

تا نشان آری ما را ز دل افروز بهار؟

مشاهدهٔ ۱۱ مورد هم آهنگ دیگر از منوچهری
قطران تبریزی

ای دلارام و دل آشوب و دلاویز پسر

عهد کرده بوفا با من و نابرده بسر

غم عشق تو روانم بلب آورده بلب

درد هجر تو توانم بسر آورده بسر

شمنان چون تو ندیدند و نبینند صنم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه