باغبانا زحسد چند فرو بندی در
که رود بلبل باغت بگلستان دگر
عاشق است و گل دیگر بکف آرد ناچار
که بر او عرضه کند عشق بهر شام و سحر
خوشه چین صاحب خرمن چه براند زدری
گو مرانش که بخرمن زند از آه شرر
داری ای زلف بسی بار دل مشتاقان
هان خدا را چکنی تکیه بر آن موی کمر
در شب هجر تو ای یوسف مصری دیدم
آنچه یعقوب کشیده است زهجران پسر
دل و دین و سر و جان کرد مهیا به نثار
کو بشیری که برد مژده یوسف بپدر
رخت صبر و خردم برد بتاراج جنون
آن پریزاده که پوشیده بتن رخت بشر
غیر زلف تو که بر مجمر رخ تازه بماند
عود بر آتش سوزان نبود تازه و تر
یکجهان جان بتن خسته دلان باز آید
اگر آن یار سفر کرده بیاید زسفر
حال آشفته چه داند که پریشانت نیست
حالت گوی نداند که نرفته با سر
مگر این شور که دارد دل دیوانه ما
بهر بهبود کند جای به کوی حیدر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خضاب من و از موی سیه کردن من
گر همی رنج خوری، بیش مخور، رنج مبر!
غرضم زو نه جوانی است؛ بترسم که زِ من
خردِ پیران جویند و نیابند مگر!
رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر
خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر
بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم
رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر
سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت
[...]
عید شاداب درختیست که تا سال دگر
از گل و میوۀ او بوی همی یابی و بر
بوی آن گل بترازد چو خرد کار دماغ
بر آن میوه بتازد چو خرد سوی جگر
زین گل و میوه همان به که یکی گیرد بار
[...]
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
تا نشان آری ما را ز دل افروز بهار؟
ای دلارام و دل آشوب و دلاویز پسر
عهد کرده بوفا با من و نابرده بسر
غم عشق تو روانم بلب آورده بلب
درد هجر تو توانم بسر آورده بسر
شمنان چون تو ندیدند و نبینند صنم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.